🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃
🌷قصه های قرآن
🍃زندگینامه حضرت محمد( صل الله علیه واله وسلم )
🍂قسمت6⃣5⃣
💐ساره نامه را گرفت و مخفيانه به سوى مكه روانه شد، پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم از راه وحى از جريان آگاه گرديد، فوراً سه يار رشيد خود، على عليهالسلام و زبير و مقداد را خواست و آنها را مأمور نمود كه سريع، خود را به ساره برسانند، و او را دستگير نموده ونامه را از او بگيرند. اين سه افسر رشيد، با شتاب به سوى مكه روانه شدند و در نقطهاى به نام روضه خاخ ساره را دستگير كردند و بارهاى او را دقيقا جستجو كردند ولى نامه را نيافتند، على عليهالسلام به او میفرماید: سوگند به خدا كه پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم دروغ نمىگويد، نامه نزد تو است آن را به ما برگردان وگرنه مجبوريم تو را وارسى كنيم و آن را پيدا كنيم. به نقل ديگر على عليهالسلام شمشيرى را آماده كرد و فرمود: به هر قيمتى كه باشد نامه را از تو مىگيرم سوگند به خدا اگر نامه را ندهى، گردنت را مىزنم. ساره گفت: حال كه چنين است، رويت را از من برگردان تا نامه را بيرون آورم، على عليهالسلام روى خود را از او برگرداند، او صورت پوشيده خود را باز كرد، و نامه را از ميان گيسوان خود بيرون آورد.
آرى، ساره مىدانست كه اگر على عليهالسلام تصميم بگيرد، حتما آن را انجام مىدهد، ترسيد و همان دم نامه كوتاهى را كه در ميان تابهاى گيسوان خود پنهان كرده بود، بيرون آورد و به على عليهالسلام داد (و ساره از حركت به سوى مكه بازداشت شد).
على عليهالسلام نامه را به حضور پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم رساند، پيامبر دستور داد، حاطب (نويسنده نامه) را حاضر كردند، به او فرمود: چرا اين نامه را نوشتهاى؟ او معذرت خواست و اظهار پشيمانى كرد و گفت: حقيقت اين است كه من از وقتى كه مسلمان شدم، به كفر برنگشتم و به شما خيانت ننمودم، و از آن وقتيكه از مكه به مدينه مهاجرت كردم، بيگانگان را به دوستى نگرفتم، ولى نظر به اين كه هر يك از مهاجران، خويشانى داشتند و خانواده خود را به خويشان خود سپردند، اما من مكه در خويشاوندى نداشتم چنين كمكى به مشركان بكنم تا خانوادهام را از خطر حفظ كنم.
در همين هنگام بود كه آيه آغاز سوره ممتحنه نازل گرديد، تا ساير مسلمانان نيز بدانند چنين كارى نكنند:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّى وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاء تُلْقُونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ...؛
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! دشمن من و دشمن خود را دوستى نگيريد، و با دشمنان طرح دوستى برقرار مسازيد؛ چرا كه آنها منكر راه شما هستند، پيامبر و شما را از شهر خود بيرون مىكنند به جرم اين كه به پروردگارتان ايمان آوردهايد، اگر شما براى جهاد در راه من و براى كسب خشنودى من بيرون آمدهايد؛ پس چرا با آنها مخفيانه دوستى مىكنيد، و من به آنچه كه شما پنهان يا آشكار مىداريد آگاهم، و هر كه از شما چنين كند از راه راست منحرف شده است.
حاطب با كمال شرمندگى، اظهار پشيمانى كرد، رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم به خاطر سابقه درخشان او، عذر او را پذيرفت و او را بخشيد، ولى آيه فوق تا قيام قيامت اعلام نمود كه مسلمانان نبايد جاسوسى براى كافران كنند و طرح دوستى استعمارى با آنها داشته باشند و در حقيقت حاطب محكوم گرديد.(895)
و اين ماجراى قرآنى و تكاندهنده، خط بطلان به تز رابطه تاكتيكى با دشمنان و بيگانگان كشيد، و هر گونه كمك به بيگانگان استعمارگر را از نظر اسلام، محكوم كرد.
و به راستى اگر زن جاسوس، دستگير نمىشد و نامه زودتر به مكه مىرسيد، جنگ خونينى در مىگرفت كه هزاران كشته به جا مىگذاشت! ولى بيداد مسلمين و توجه آنها به اصول غافلگير نمودن مشركان و تاكتيك نظامى، موجب فتح مكه بدون خونريزى گرديد.
❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣
╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮
@maktab_ommeabiha
╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯
🍃🌸🍃🌸🌸🍃🌸🍃