🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🥀آنچه بعد از کربلا گذشت ☘قسمت8⃣2⃣ 🌺راوی گفت: عبدالله بن جعفر نعل خود را سوی او پرتاب کرد و گفت: یابن الخناء (دشنام سخت زشت است که نظیر آن در فارسی مستعمل نیست) آیا دربارة حسین(علیه السلام) چنین سخن گویی والله اگر من با او بودم دوست داشتم از وی جدا نگردم تا با او کشته شوم، به خدا قسم که از صمیم قلب مرگ فرزندان را مکروه ندارم و مصیبت آنان مرا سهل می‌نماید که با برادر و پسرعمّم حسین(علیهالسلام) کشته شدند و با او مواسات کردند و شکیبایی نمودند. آنگاه رو به حاضران آورد و گفت: کشته شدن حسین(علیه السلام) بر من سخت و دشوار و گران است و خدا را سپاس اگر چه من خود با او مواسات نکردم فرزند من با او مواسات کرد و گفت: چون خبر قتل آن حضرت به مدینه رسید دختر عقیل بن ابی‌طالب با کنیزان خود بیرون آمد بی‌چادر و جامه بر خود پیچیده بود می‌گفت: ماذَا تَقُولُون اِن قالَ النَّبِیُّ لَکُم                      ماذا فَعَلتُم وَ اَنتُم آخِرُ الاُمَمِ بِعِترَتِی وَ بِاَهلی بَعدَ مُفتَقَدِی                       مِنهُم اُساری وَ مِنهُم ضُرِّجُوا بِدَمٍ شیخ طوسی روایت کرده است که: چون خبر قتل حسین(علیهالسلام) به مدینه رسید، اسماء دختر عقیل بن ابی‌طالب با گروهی از زنان و کسان خود بیرون آمد تا نزدیک قبر پیغمبر(صل الله علیه واله وسلم) و بدانجا ملتجیء شد و فریادی کشید. آنگاه روی سوی مهاجر و انصار بگردانید و گفت: ماذا تَقُولُونَ اِن قالَ النّبِیُّ لَکُم                      یَومَ الحِسابِ وَ صِدقُ القَول مَسمُوعٌ خَذَلتُّم عِترَتِی اَو کُنتُم غَیباً                          وَالحَقُّ عِندَ وَلیّ الاَمرِ مَجمُوعٌ اَسلَمتُمُوهُم بِاَیدِی الظّالمین فَما                  مِنکُم لَهُ الیَومَ عِندَاللهِ مَشفُوعٌ ماکانَ عِندَ غداةِ الطَّفِّ اِذ خَضَروا                  تِلکَ المَنایا وَلا عَنهُنَّ مَدفُوعٌ پس زن و مرد گریان به بسیاری آن روز ندیدیم. هشام گفت: یکی از اصحاب ما از عمرو بن ابی‌المقدام روایت کرد از عمرو بن عکرمه گفت: آن روز که حسین(علیه السلام) کشته شد در مدینه صبح برخاستیم یکی از بستگان ما حکایت می‌کرد که شب آوازی شنید: «ای کشندگان حسین به نادانی! مژده باد شما را به عذاب و شکنجه، همة اهل آسمان بر شما نفرین می‌کنند از پیغمبر و فرشته و طوائف دیگر، شما لعنت شدید به زبان سلیمان بن داود و موسی و عیسی صاحب انجیل(علیه السلام). هشام گفت، عمرو بن خیروم الکلبی حکایت کرد از پدرش که گفت: من هم این آواز را شنیدم. و در کامل ابن اثیر و غیر آن است که: دو سه ماه مردم هنگام برآمدن آفتاب دیوارها را گویی خون‌آلود می‌دیدند. مترجم گوید: این حکایت مؤیّد آن است که پیش از این گفتیم: سرخی آسمان که پس از کشتن آن حضرت پدیدار گشت غیر سرخی شفق است که پیش از کشته شدن آن حضرت هم بود و پیغمبر آن را علامت مغرب قرار داد. سبط در تذکره گوید: چون خبر کشته شدن حسین(علیه السلام) به مکه رسید و عبدالله زبیر از آن آگاه شد خطبه خواند و گفت: اما بعد اهل عراق مردمی بی‌وفا و فاجرند و اهل کوفه بدترین مردم عراق‌اند. حسین(علیه السلام) را خواندند تا او را امیر خویش گردانند و کارهای ایشان را راست و درست کند و در دفع شرّ دشمن یاورشان باشد و معالم اسلام که بنی‌امیّه محو کردند برگرداند و چون نزد ایشان رفت بشوریدند بر وی، او را کشتند و با او گفتند: دست در دست آن نابکار معلون پسر زیادند تا رأی خود را دربارة تو انفاذ کند، پس حسین(علیه السلام) مرگ بنام را بر زندگی با ننگ برگزید. خدای رحمت کند حسین(علیه السلام) را و رسوا سازد کشندة وی را و لعنت کند آن ‌که به این امر فرمود و آن را پسندید. آیا پس از این مصیبت که بر ابی‌عبدالله آمد دل کسی به عهد این گروه بنی‌امیّه آرام گیرد یا پیمان این بی‌وفایان جفاکار را باور کند. به خدا قسم که حسین(علیه السلام) روزها روزه‌دار بود و شبها به عبادت ایستاده و به پیغمبر نزدیک‌تر بود از این فاجرزاده، به جای قرآن، گوش به آواز طرب نمی‌داد و به عوض ترس از خدای تعالی سرود نمی‌شنید و بدل روزه، میگساری نمی‌کرد، و به جای شب‌زنده‌داری به بانگ نای و مزمار گوش نمی‌داد، و مجالس ذکر را به شکار و میمون‌بازی بدل نکرد. او را کشتند: «فَسَوفَ یَلقَونَ غَیّاً الا لَعنَةُ اللهِ علی الظّالمین»147. و ابن اثیر هم این خطبه را با اندکی اختلاف در کامل آورده است. 🌼نویسنده حاج شیخ عباس قمی رحمه الله علیه ❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣ ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮ @maktab_ommeabiha ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯ 🏴🏴🏴🏴🏴🏴