🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 🥀آنچه بعد از کربلا گذشت 🍂قسمت2⃣6⃣ 💐در نقل حدیث به معنی شرط است که حاصل مضمون حدیث محفوظ ماند و چیزی بر آن افزوده و یا کاسته نگردد؛ مثلاً اگر امام بفرماید: «الآن اِنکَسَرَ ظَهرِی وَ قَلَّت حیلَتِی» و کسی بگوید: «الان پشتم شکست و امیدم ناامید شد و چاره از دستم رفت» جایز نیست برای آنکه امیدم ناامید شد در عبارت امام نیست و (قلّت حیلتی) یعنی چاره‌ام کم شد نه از دستم رفت مگر آنکه صریحاً بگوید که: امام قریب به این مضامین فرموده یا به عنوان زبان حال بخواند. 🌺تغییر الفاظ حدیث به طوری که معنی محفوظ باشد و تدلیس نشود ضرر ندارد؛ مثلاً ضمیر به جای ظاهر و ظاهر به جای ضمیر آوردن و مقدّر را مذکور ساختن و لفظی را به مرادف یا قریب‌المعنی تبدیل کردن مثل «اَنکَسَرَ به»، «اِنقَصَمَ» و همچنین مختصر یا مفصّل کردن،‌ به طوری که معنی تغییر نکند جایز است. مثلاً «یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» را به «ای مؤمنین» و «یا ابناء الدنیا» را به «ای کسانی که فریب دنیا و مال دنیا را خوردید» و هکذا. تغییر لفظ حقیقی به مجازی یا مجازی به حقیقی که معنی را تغییر ندهد و تدلیس نشود جایز است؛ مثلاً «یَداهُ مَبسُوطتان» را گویی: خداوند عالم جواد است یا بالعکس. و همچنین تغییر صیغة ماضی به مضارع و بالعکس در صورتی که از زمان منسلخ باشد مثل «کانَ اللهُ عَلِیماً حکیماً» را گویی: «خداوند دانا و حکیم می‌باشد» و به لفظ جامع طوری جایز است که معنی محفوظ ماند و تدلیس نشود و به اصطلاح مطّول معانی اول باید محفوظ ماند نه ثوانی. و نقل است که: مردم از یکی از علمای متورّع خواستند واقعة عاشورا را در منبر بیان کند فرمود: حضرت سیدالشهداء(علیه السلام) روز دهم محرم در کربلا شهید شد. و از منبر فرود آمد و نه از این جهت بود که نقل غیر آن جایز نیست بلکه چون مردم از کثرت اعتقاد به آن عالم قول او را حجّت می‌گرفتند و توقع داشتند آنچه یقیناً مطابق واقع باشد بگوید به متواتر اکتفا کرد و در جایی که مستمع چنین متوقع باشد تکلیف همین است، اما همیشه مردم از همه کس این توقع ندارند. سید گوید: راوی گفت: آنگاه از کربلا جدا گشتند و روانة مدینه شدند. بشیر بن حذلم181 گفت: چون نزدیک مدینه رسیدیم علی‌ بن الحسین فرود آمد و فرمود: بارها بگشودند و خیمه برافراشت و زنان را فرود آورد و گفت: ای بشیر خدای پدرت را رحمت کند که شاعر بود، تو نیز شعر گفتن توانی؟ گفت: آری یا ابن رسول‌الله من نیز شاعرم. حضرت فرمود: به شهر مدینه رو و خبر مرگ ابی‌عبدالله را بگوی. بشیر گفت: بر اسب خویش سوار شدم و تازان رفتم تا به مدینه رسیدم و به مسجد رسول خدا(صل الله علیه واله وسلم) درآمدم و آواز به گریه بلند کردم و این شعر از انشای خود گفتم: یا اَهلَ یَثرِبَ لا مُقامَ لَکُم بِها                        قُتِلَ الحُسَینُ فَادمعی مِدرارُ                اَلجِسمُ مِنهُ بِکربَلاء مُضَرّجٌ                            و َالرّأس منهُ عَلی القَناةِ یُدارُ                               بشیر گفت: گفتم این علی‌ بن الحسین(علیه السلام) است با عمّها و خواهران پیرامون شهر شما و نزدیک منازل شما فرود آمده است. من فرستادة اویم سوی شما و جای او را به شما نشان می‌دهم پس در مدینه هیچ زن پرده‌نشین نماند مگر از خانه بیرون آمد زاری و شیون‌کنان و من ندیدم مرد و زن گریان بیش از آن روز و نه روزی تلخ‌تر بر مسلمانان از آن و کنیزکی دیدم بر حسین(علیه السلام) زبان گرفته بود و می‌گفت: «خبر مرگ مولای مرا داد خبردهنده‌ای، پس دل را به درد آورد و چون آن خبر داد مرا بیمار ساخت و اندوهگین کرد. پس ای دو دیدة من اشک بریزید و بسیار بریزید، باز هم اشک بریزید و با هم اشک بریزید. بر آن کسی که مصیبت او عرش خدای بزرگ را به لرزه آورد پس این مجد و بزرگی و دین ناقص و خوار گشتند. گریه کن بر پسر دختر پیغمبر و جانشین او. اگرچه منزل و سرای او از ما سخت دور است. 🌸نویسنده: حاج شیخ عباس قمی رحمه الله علیه ❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج❣ ╭━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╮ @maktab_ommeabiha ╰━═━🍃❀🌺❀🍃━═━╯ 🏴🏴🏴🏴🏴🏴