#روایت_عشق 💌
#مسئول_شناسی
هوا گرگ میش بود داشتم می رفتم صبح زود بیرون ، رفتگر محله چهرهاش را پوشانده بود. معلوم بود همان مرد همیشگی نیست. جلو رفتم و سلام دادم و فهمیدم که آقای شهردار شهر است!
قصه این بود که زن رفتگر محله مریض شده بود.رفته بود تو کارگزینی مرخصی بگیره به او مرخصی نداده بودند. میگفتند جایگزین ندارند.
رفتگر مستقیم رفته بود پیش شهردار.
آقا مهدی گفته بود برو نگران کارت نباش خدا بزرگه فردا هر کی باشه محله را تمیز میکنه شما برو خانمت را ببر دکتر
روز بعد آقا
#مهدی_باکری خودش جای رفتگر آمده بود سر کار
و داشت محله را جارو میکرد
#سردار_شهید_مهدی_باکری
مسئولین بی ادعا
مردان خوب خدا