وقتی سدالوعر در محاصره بود و جاده دسترسی آن نیز کمین خورده بود، تعدادی از بچّـههای حیدریون عـراقی توسط داعش دستگیرشده و سر آنان بریدهشده بود و کمی آنطرفتر هم شهید حججی اسیرشده بود، حاج قـاسم گفت:
که من میخواهم بروم و به بچّـههای سدالوعر سری بزنم!!!
گفتم:
جاده کمین خورده و نمیتوان از آن عبور کرد.
گفت:
خُب، با بالگرد میرویم.
گفتم:
بالگرد هم در مسیر داعش است و موجب سقوطش میشود.
حاج قاسم گفت:
از هوا، از زمین و از جناحین هم آتش ببارد من باید بروم به بچّـههای مردم سر بزنم.
کسی نمیتوانست مانع ایشان شود و درنهایت بالگردی آماده شد و سوار شدیم. مسیر طولانی بود و دیدم که حاج قاسم به داخل اتاقک (کابین) خلبان رفتند و بعد از بازگشت به من گفت:
فلاحزاده این میگ23 زیر پای ما متعلق به چه کسی است؟
گفتم:
متعلق به داعش است چون کسی دیگر اینجا نیست!!!
ما آن زمان دقیقاً از روی سر میگ 23 رد شدیم که بعدها حاج قاسم میگفت:
این فلاحزاده بهراحتی و خونسردی تمام میگوید، اینها متعلق به داعش است!
یک روز حاج قـاسم به من گفت:
میخواهم در روز با هواپیما در فرودگاه حلب فرود بیایم!
گفتم:
در طول روز موشکهای آنان به هواپیما میرسد؛ اما ایشان رفت و قُرق را شکست و فرودگاه را باز کرد
راوی: سردار فلاح زاده
📚: کتاب پرواز بغداد بهشت
❤️ مکتب سردار سلیمانی🌷
ارتباط با خادم کانال
@sardar_zakizadeh
https://eitaa.com/maktabesardarsoleimani