عاشورا تابلویی است که هرچه از زیبایی که در عالم سراغ داری، در آن نقشی است؛ عرفان، ادب، عشق، ایثار، وقار، وفا، عزت، مبارزه، شریعت مداری، ولایت مداری، استکبارستیزی؛ اما برخی تلاش می‌کنند این تابلوی هزار نقش را به رنگ «عافیت‌طلبی» تعبیر کنند؛ عاشورا در عین اینکه بزرگ‌ترین صحنه عرفانی بود، عرفانش از جنس «قیام» بود. برخی «عرفان‌ها و اسلام‌ها» از جنس «قعود» است؛ قعود یعنی نشستن، ساکن بودن، حرکت نکردن، تن به عافیت دادن یا همان عافیت‌طلبی؛ چقدر راحت است کنج عزلت گزیدن و سبحه در دست چرخاندن؛ ولی عرفانِ حسین علیه‌السلام از جنس «قیام» بود؛ قیام در برابر قعود است. قیام یعنی حرکت، بلند شدن، اقدام کردن، به‌پیش رفتن، دل به خطر زدن، آماده خطر شدن، مرگ را به آغوش کشیدن، شهادت را طلب کردن. قیام یعنی دل از دنیا کندن، چشم به هدف دوختن، برای انجام‌وظیفه از عالم و آدم نهراسیدن. قیام نام دیگر ولایت مداری است؛ کسی که دل به ولایت می‌سپارد، خود را برای مبارزه آماده کرده است؛ چراکه امامان معصوم علیهم‌السلام، بزرگ‌ترین پرچم‌داران مبارزه در طول تاریخ بوده‌اند؛ کسی که ولایت مدار می‌شود، یعنی در مدار امام معصوم علیه‌السلام به مبارزه با کفر، شرک، طاغوت، شیطان، نفس و خودخواهی قیام کرده است. پس: عاشورا درس مبارزه بود، نه مذاکره عاشورا درس قیام بود، نه قعود عاشورا درس شهادت‌طلبی بود، نه عافیت‌طلبی اجازه ندهیم ماهیت عاشورا را تحریف کنند.