در مکتب شهادت در محضر شهدا شهدای دفاع مقدس شهید والامقام محمد یزدی🌷 👈 کرامات شهدا چند سالی از شهادت محمد می گذشت. پسر بزرگم "مرتضی" به سن مدرسه رسیده بود. یک روز وقتی از مدرسه برگشت، در حالی که اشک می ریخت از من تقاضای پول کرد.  مقداری پول خُرد به او دادم آنها را پس زد، اسکناس می خواست. در خانه اسکناس نداشتم تا ساکتش کنم آنقدر نوازشش کردم و قربان صدقه اش رفتم تا آرام شد و خوابید.  کنارش دراز کشیدم، کم کم پلکهایم سنگین شد و به خواب رفتم. در عالم خواب محمد را دیدم به من گفت: «فاطمه علت گریه ی مرتضی چیست؟ » گفتم:«پول میخواهد اسکناس می خواهد، در حال حاضر در خانه اسکناس ندارم تا به او بدهم.» محمد گفت:« به انباری برو ، داخل پارچی که به مرتضی جایزه داده اند، چند اسکناس پنجاه تومانی است; بردار و به او بده. » از خواب بیدار شدم، به انباری رفتم. داخل پارچ را نگاه کردم، چند اسکناس در آن بود. آنها را برداشتم و به مرتضی دادم. هر دو خندیدیم، او از سرِ شوق و من از سرِ شکر شکرِ حضور مردی که در نبود فیزیکی اش، باز هم هوای من و فرزندانش را دارد .  🎤راوی: همسر شهید 📚برگرفته از کتاب ره یافتگان کوی یار 🌷 شهید محمد یزدی علی آبادی در ۱۳۳۹/۰۱/۱۵ در روستای علی آباد علیاء از توابع شهرستان زرند کرمان به دنیا آمد و در تاریخ  ۱۳۶۵/۱۰/۱۹ در عملیات کربلای ۵ به درجه رفیع شهادت نائل آمد. روحش شاد و یادش آکنده از عطر گل های بهشتی باد 🌷 لینک مکتب سردار سلیمانی در پیام رسان ایتا👇 https://eitaa.com/maktabesardarsoleimani پیک و رسانه شهدا باشید و مبلغ آنها لطفا جهت زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدای عزیز