من به یاد دارم که روزی در تهران بودیم و می‌خواستیم به زیارت امام رضا(ع) مشرف شویم، بنابراین از محل اقامت خود به فرودگاه تهران رفتیم تا از آنجا به مشهد برویم. من و حاج قاسم در خودرو بودیم. مراقبت‌های امنیتی همچون امروز وجود نداشت... در مسیر دیدیم که خودرویی به یک زن و فرزندش برخورد کرد. حاج قاسم کنار من نشسته بود و با مشاهده صحنه تصادف آنقدر از لحاظ عاطفی متأثر شد که گویی که همسر و فرزند خود او در حادثه تصادف کرده‌اند. رنگ از رخساره حاج قاسم پرید و به رانند گفت توقف کن! خودرو توقف کرد و ایشان پیاده شد، درحالی این کار را انجام داد که باید بسیاری از ملاحظات امنیتی و... را در نظر می‌گرفت. میزان تأثیرپذیری او از حادثه تصادف برای من بسیار قابل توجه بود. طبیعتاً همه ما از آن حادثه متأثر شدیم اما حجم تأثیرپذیری او به‌شدت بالا بود. ویژگی‌هایی نظیر شور و اشتیاق و نیز محبت او نسبت به خانواده‌های شهدا، جوانان شرکت‌کننده در جبهه‌های نبرد و نیز برادرانی که با او کار می‌کردند، در شخصیت حاج قاسم دیده می‌شد؛ این خصایل او در تمامی صحنه‌ها قابل مشاهده بود، به گونه‌ای که شما در برابر یک انسان با ویژگی‌های روحی، معنوی، اخلاقی و انسانی قرار گرفته‌اید. او انسانی بسیار بخشنده بود و هیچ گاه نمی‌خواست چیزی را برای خود نگاه دارد. طبیعتاً من چنین حالتی را درک می‌کنم، زیرا این حالت ناشی از تعلق و وابستگی‌اش به خداوند متعال و بریدگی‌اش از دنیا و متعلقات آن بود. این بدان معناست که ایشان در این دنیا زندگی می‌کرد، اما در دنیا نبود و قلب و عقلش در جایی دیگری سیر می‌کرد. 🎤راوی: سید حسن نصرالله 🌷