درمکتب سردار سلیمانی
در محضر مردانی از جنس نور
شهیدسید علی اندرزگو🌷
زمانی بود که متواری بودیم، منزلی در مشهد گرفته بودیم که یک اتاق داشت. بهخاطر دارم که صاحبخانه، مجلس روضهخوانی داشت و دو تا از مداحهای مجلس نیامده بودند؛
شهید اندرزگو گفت: حالا که روضه خوانتان نیامده، خود من برای شما روضه میخوانم.
در آن زمان بهعلت این که در حال فرار بودیم سید تغییر قیافه داده بود ریشهایش را از ته تراشیده بود و کراوات هم زده بود!
در آن مجلس روضه با همان شکل و قیافه، شروع کرد به مداحی و خانم صاحبخانه باور نمیکرد که آدمی با این وضع و حال، اینقدر خوب بتواند مداحی کند. روضهی آن روز روضهی حضرت علی اکبر(ع) بود، همانطور که گفتم تابهحال آن نحوه روضه را نشنیده بودم. جالب اینکه خودش هم در حین روضه خواندن مثل باران بهاری اشک میریخت.
🎤راوی: همسر شهید
#سالروز_شهادت🌷🕊
🌷🌷🌷🕊🌷🌷🌷