در مکتب شهادت در محضر شهدا شهيد حسين محمدياني🌷 در مدت هشت سالي که خدمت حاج آقا بودم هرگز نديدم يک کفش نو را مدتي به پايش کند. معمولاً وقتي مي ديد يک بسيجي مشکلي دارد اولين کاري که مي کرد کفشهايش را در مي آورد و به او هديه مي داد. گاهي که کفش کهنه اي مي پوشيد. مي گفتم: «حاجي چرا کفش نو نمي خري؟» مي گفت: «نمي خواهم چشم يک رزمنده يا بسيجي به کفش يا لباس تازه ام بيفتد و غصه بخورد.» 📚 بالا بلندان