#-شهیدآنه🕊 🌷 این سال‌های چشم انتظاری خیلی سخت گذشت. تا در می‌زدند مادرم در را به امید خبری از رضا باز می‌کرد. پستچی که در محل ما نامه می‌آورد دیگر به کوچه ما نیامد ، چون مادرم هر بار که او می‌آمد به کوچه رفته و می‌گفت : داخل نامه‌ها را ببینید شاید پسر من نامه فرستاده باشد... پستچی هم نگاه می‌کرد و می‌گفت : مادر من چیزی ندارم . آخر رفته بود از مأموریت در آن محل استعفا داده بود و گفته بود من را در کوچه این مادر‌ شهید نفرستید، من طاقت ندارم . این مادر شهید می‌آید به امید خبری جلوی موتور من و از حال می‌رود و من هم حالم بد می‌شود... 🎤خواهر شهید ✉️ روز جهانی پست گرامی باد💐