🦋*﷽*🦋 دو روایت از جاوید الاثر حاج احمد متوسلیان 🌷 1⃣حاجي داشت گريه مي‌کرد. از يکي پرسيدم«چي شده؟» گفت«يه نفر بالاي کوه دستش ترکش خورده بود.نتونستن اون بالا کاري بکنن.دستش قطع شد.» بي صدا اشک مي ريخت. 2⃣ کنار جاده يک بسيجي ايستاده بود و دست تکان مي‌داد. حاجي اشاره کرد راننده بايستد. ایستاد در را باز کرد طرف را نشاند جاي خودش، خودش رفت عقب ماشین کجایند مردان خوب خدا کجایند مردان بی ادعا مکتب سردار سلیمانی @maktabesardarsoleimani ارتباط با خادم کانال👇 @sardar_zakizadeh