لگد ها را بدونِ هیچ ترسی از خدا میزد صدای مادری را می شنید و بی حیا میزد تمامِ کینه را در دست هایش جمع میکرد و فقط از بغض حیدر همسرش را بی هوا میزد سلاحِ آتشِ بُغضش فقط در را نمی سوزانْد نمی دانست آتش بر گلستانِ وِلا میزد عجب آغوشِ گرمی داشت محسن آن زمانی که میانِ شعله ها با مادر خود دست و پا میزد غلاف و میخ و مسمار و درودیوار و خاکستر نمک بر زخم های فاطمه هر یک جدا میزد در افتاد و چهل نامرد جنگی...بر سر زهرا نمی دانم چه آمد که صدای فِضّه رامیزد شهادت حضرت صدیقه طاهره فاطمه الزهرا (س) تسلیت باد