#درد_دل_مامانا❤️
سلام خدمت شما و همه دوستان عزیز
در رابطه با خانمی که گفتن کارمندن و توی این شرایط هستن میخواستم بگم عزیزدلم من هم کارمندم و از زمانی که رفتم دانشگاه پول جزوه و کتاب و.... رو خودم می دادم تا وقتی ازدواج کردم که همزمان هم وسیله میخریدم و هم وام ازدواج که واسه ما ده تومن بودو گرفتمو مامانم وسیله هامو میخرید و هنوز که هنوزه و سر خونه زندگی خودمم خودم دارم قسطاشو پرداخت میکنم
خواهرای دیگه من هیچکدوم شاغل نبودن و پدر مادرم چون جمعیتمون زیاده در حدی دادن که بگی خوب بود ولی انچنانی نبود ولی همه مخارج به عهده پدر مادرم بود
من خیلی سختی کشیدم توی همه این مدت بخاطر خیلی چیزا دوسال بود که پشت سرهم اقدام داشتیم و دوا و دکتر و مشکل شوهرم بود و البته خودمم پریودیام نامنظم بود تا اینکه فقط به خواست خدا باردار شدم ما بخاطر قسطایی که از عروسی برامون ب وجود اومده تاالان ک پول رهنمونم کمه مجبور شدیم با مامانم زندگی کنیم که خیلی اختلافا و منت ها سرمون گذاشته شد
شوهرمم نمیدونه و همش توی خودم میریزم و الان ک هفته 17 بارداریم بااینکه شرایط خوبیو نداشتم و لکه بینی و جفت پایین و خونریزی و تهدسد به سقط و..... هر روزم گریس از مشکلاتی که دارم و نمیتونم حلشون کنم و به شوهرم بروز بدم گاهی میترسم که بخاطر این جوش و استرس ها دور ازجون یک بچه ناآروم داشته باشم منم ک کارمندم و نصف روز مجبورم برم سرکار هرچی بچم بیشتر نق نق کنه هم خودش هم منو اذیت میکنه
خلاصه الانم برای سیسمونی من از قبل بارداری گفته بودم که منو تو بچه میخایم و لذتش برای ماست و .... پس به عهده خودمونه و توقعی از خانوادم نییس شوهرمم قبول کرد
خانواده شوهرمم جز خود جاریم آدمای بد و اهل تیکه ای نیستن و من بخاطر اینکه هزینه دکترو داروهام و بعدم عمل سرکلاژم بالارف هنوز نتونستم پول زایمانمو پس انداز کنم چ برسه ب سیسمونی در نتیجه شاید اصلا جز چن دست لباس و.... نخرم وضعیت خانوادمم ایندفه به استثنای دفه های قبل واقعا بدترشده اینو درک میکنم ولی همیشه این تو ذهنم هست که اگ خانواده شوهرم به روی خودشون نمیارن ولی حتما یک چیزایی رو با خودشون از زمان عروسی که ما جشن بله برونم نگرفتیم تا الان در نظر دارن و همیشه حس میکنم بااینکه همیشه مستقل بودم و کارمندم ولی به چشم اونا بخاطر خانوادم ضعیف دیده میشم
نمیتونمم هیچوقت توضیح این چیزا روبه کسی بدم و الانم بخاطر حسادت های اطرافیان رابطم با خانوادم روز به روز داره بدتر میشه ولی وقتی اطرافمو نگاه میکنم باخودم میگم واقعا کسی مث من اینقد دستش بی نمک هست و اینقد تو بارداری تحت فشار هست؟؟؟
نمیدونم بخاطر اینک شاغلم و خدا بهم لطف کرد و بچه داد شکر کنم یا بخاطر مشکلات و بی تفاوتی های خانوادم ک روز به روز داره بیشتر میشه و مسائل مالی و خیلییییییی چیزای دیگه گله کنم
راضیم به رضای خدا ولی عزیزم منم تو شرایط شمام و همین چیزا همراه مشکلات دیگه باعث شده تا ساعت 3 و 4 بشینم گریه و فکر کنم و اخرشم بخاطر چیزایی که هیچ راه حلی نداره جز اینکه باز خودم کوتاه بیام ندید بگیرم اقدام کنم بخرم و.......ببخشید طولانی شد دلم خیلی پر بود
@mama_bardari👶