۷ صبح :
تو خواب احساس کردم یه چیز نرم و گرم رو گونهامه توجهی نکردم تند تند داشت بوسم میکرد به زور چشممو باز کردم ، چشم تو چشم شدیم.
سریع نشست و دستاشو به دوطرف باز کرد🤗و گفت:بَّ (بغل)
بغلش کردم گفت:جیجی
میخواستم بخورمش.😍😋
از این بیدار شدناا هزار بار تقدیم تو باد انشاءالله
پ.ن: میخواستم یه امروز که بچهها مدرسه نمیرن یکم بیشتر بخوابم که به زبون بی زبونی فرمود: تنبلی موقوف
#الحمدلله
#فرزند_آوری
@mamanjoona