واگویه‌های مامان چهار فرشته🇵🇸🇮🇷
اگه امروز کمرنگ بودم باید بگم مشغول دست و پنجه نرم کردن با یکی دیگه از چالشها و #تبعات_کم_فرزندی هست
. فردا قراره مامانم عمل جراحی بشن. از دیروز ما در حال تبادل نظر و چه کنم ، چاره‌ایم. که چجوری بریم ،با کی بریم ، چکار کنیم کی بره کِی بریم و... آخه قراره بریم پیش امام رضا(ع) جان برای درمان. منم و ۴ تا جوجه رنگی ، داداشم و یه خواهر. زنداداش جان بچه کوچیک داره نمیتونه بیاد، مامان تو بیمارستان نیاز به همراه خانوم داره ، بچه‌هام تو خونه مراقبت می‌خوان ،تر و خشک کردن ، غذا درست کردن و... دیروز به مامانم می‌گفتم اگه یه برادر و دو تا خواهر دیگه داشتم الان چقدر خیالمون راحت‌تر بود. چقدر خوب شد این خواهر کوچیکه به جمع خونواده‌مون اضافه شد. واقعا اگه نبود امروز چه کار می‌کردیم!؟ قربون خدا برم طوری شرایط و زمان رو پیش برد و برنامه‌ها جور شد که خواهرم تونست بیاد و کمک حالمون باشه.[قبلا گفتم برات که ازدواج کرده و یه شهر دیگه زندگی می‌کنه] میشه برا همه بیماران یه حمد شفا بخونی!؟ @mamanjoona