قربانت گردم چه کسی از «تو» رفیق تر، شفیق تر!! چه رفیقی از «تو» مَحرم تر ، هم رازتر!! چه شفیقی از «تو» مهربان‌تر، داراتر، بخشنده تر!! هنوز در عَجَبَم چرا به کدامین علت عقل محاسبه گر آدمی طرح دوستی و رفاقت با «تو» را به کناری بگذارد و با دیگری و دیگران، همنشین شود!!؟ خوشا آنان که «پیش»از هر دعوت، جشم و چراغ جان‌شان به جمال و جلال تو روشن شد و «خلیل» و «حبیب»تو شدند اما دریغ از ما که دعوت کریمانه تو به طرح دوستی را هم نشنیدیم، فراموش کرده و پشت گوش انداخته و مشغول اغیار شدیم: إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّه فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمْ اللَّه وَيَغْفِر لَكُمْ ذُنُوبكُمْ وَاَللَّه غَفُور رَحِيم حالا ما کجا و آن عقابان تیز پرواز کجا! آن خلیلان و حبیبان و اولیاء الهی در اوج هستی و جاودانگی و «ما»، در حضیض خودخواهی و پیله و حصار تن! میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است!! هان، جان برادر! وقت افسوس گذشته و فرصت ماندن در گذشته را نداریم امروز را فردا را، اندک وقت باقیمانده را دریابیم! مثلِ چوپانِ داستان موسی و شبان هر صبح و شام به زبان دل و زبان سر همنشین «او» شویم پروانه وار، به طوافش، پر و بالی زده و دورش بگردیم بگوییم و بخوانیم و بشنویم و سیراب جام عشق و محبت او شویم: طفیل هستی عشقند آدمی و پری ارادتی بنما تا «سعادتی» ببری همین 🌸به کانال ملحق شوید: @mamin110