هدایت شده از کودک شاد
3⃣7⃣3️⃣ قصه شب 💠 قصه‌ شب:«هدیه باورنکردنی روز پدر» ✍️ نویسنده: ملک محمد 🔷 مناسب سن ۴ سال به بالا 💠 هدف قصه: اهمیت احترام به پدر و تشویق کودکان به زیارت حرم ائمه معصومین علیهم‌السلام 🔶 مرتضی و مائده با هم خواهر و برادر بودن؛ اون‌ها با پدر و مادرشون توی یکی از محله‌های شهر اصفهان زندگی می‌کردن که مردم فقیر زیادی داشت؛ همیشه مرتضی از اینکه توی اون محله زندگی می‌کردن و خونه‌شون اونجا بود، پیش دوست‌هاش خجالت می‌کشید؛ چون بیشتر خونه‌ها کوچیک و قدیمی بودن. همه مردم شهر می‌دونستن آدم‌هایی اونجا هستن که پولدار نیستن؛ اما مائده اینطور نبود؛ اون که از مرتضی بزرگتر بود، می‌دونست که باباشون زحمت زیادی می‌کشه و شب و روز کار می‌کنه تا اون و داداش مرتضی راحت درس بخونن و به کسی محتاج نباشن؛ شاید دیوارهای خونه‌شون ترک داشت و نم کشیده بود، شاید هیچ‌وقت شهربازی و استخر نمی‌رفتن؛ یا حتی سالی یه بار بیشتر نمی‌تونستن لباس و کفش بخرن؛ ولی هر دو می‌دونستن که توی همسایه‌هاشون، خیلی بچه‌های دیگه هستن که فقیرترن؛ تازه بعضی‌هاشون بابا هم ندارن. 🔷 بابای مرتضی‌کوچولو توی شهرداری کار می‌کرد، خیابون‌های شهر رو جارو می‌زد؛ گاهی وقت‌ها هم نگهبان ساختمون‌هایی میشد که تازه می‌ساختن؛ همیشه دست‌هاش پر بود از ترک‌های ریز و درشتی که در اثر دسته جارو به وجود اومده بود. ❇️ ادامه قصه در لینک زیر👇👇 https://btid.org/fa/news/235394 📎 📎 📎کودک شاد🍀 🌱https://eitaa.com/koudakshad 🔰 معاونت تبلیغ و امورفرهنگی حوزه های علمیه 🌐 btid.org