اگر پدر زنده باشد
و در همسایگی ما خانه داشته باشد
آیا روزی یکی دو بار
سلامی نکرده و حال و احوالی نمیپرسیم!!؟
اگر خانه ما
در مدینه النبی
در همسایگی خانه علی و فاطمه بود، چطور!!؟
حالا
خدا خواسته و ما
همسایه و هم عصر حجت دوازدهم خدا
اباصالح المهدی«ع» شدهایم
خانه عمر و زندگی ما
در همسایگی زمانه اوست
اما چرا حتی دریغ
از یک سلام صبحگاهی و شامگاهی!!
این همه بی مهری و نامهربانی
نوبر است!
نه رسم ادب است
و نه مقتضای انتظار و ارادت!
بعد از این همه سال گریز و فرار
اگر از همین امروز آغاز کنیم
و در هر صبح و شام
میهمان زیارت آل یاسین شویم
گرچه خیلی دیر است اما
باران رحمت نگاه و سلام و دعای الهی او را
در برهوت تاریک عمر ما
جاری میکند ،
زنده و روشن میشویم
جوانه زده و سبز و بالنده میشویم
و تا رسیدن به ساحل نجات
از پا نیفتاده و
دریا و مواج میشویم
این وصال بعد از فراق
اگر رخ داد،مبارک مان باشد
همین
✋