تربیت دینی
جلسه دوم - 1388/04/30
خلاصه ای از بحث تربیت دینی صحبت کنید.
دین برنامه ای برای شکوفایی انسان است. دین چیزی از بیرون به ما تحمیل نمی کند بلکه سعی در اکتشاف درون روح انسان دارد. دین در واقع دارایی های خود انسان را رو میکند. امر تحمیلی تلقی نمیشود. اگر کسی دین را تحمیلی تلقی میکند بخاطر این است که به خودشناسی نرسیده است. چون انسان لایه های پنهان دارد و از لایه های پنهان خبر نداشته و فکر می کند دستورات دینی چیزی را به او تحمیل میکنند. در واقع اگر انسان به یک خودشناسی عمیق دست پیدا بکند می بیند که کلمه زیبای امیرالمومنین در جانش جاری خواهد شد: تو همان جور هستی که من دوست دارم، من را همان جوری قرار بده که تو دوست داری. اینکه دوست دارم همان چیزی که خدا دوست دارد بشوم، باز جزو خواسته های من است. دین، اینگونه یک تعریف بدون استرس و بدون موضع گیری انسان در مقابل آنرا پیدا خواهد کرد. وقتی شکوفا شدن دارایی های درونی برنامه ای بخواهد که نام آن دین میشود، تربیت دینی هم تعریفی جدای از دین نیست. شاید ما کلمه تربیت را اضافه می کنیم یک قید توضیحی اضافه کردیم. اگر بگوییم دین دارای همان تربیت دینی است. منتهی در کلمه ی تربیت دینی ما یک نگاه هم به تاثیرگذاری بر دیگران داریم که دیگران را چگونه تربیت بکنیم، بر دیگران چگونه تاثیر بگذاریم.
البته اگر ما فقط کلمه ی دین را استفاده بکنیم باز این معنا را افاده خواهد کرد. اگر ما دینداری بکنیم یعنی بخشی از آن هم بر دیگران تاثیر بگذاریم و تربیت هم شامل آن خواهد شد، اما تاثیر گذاری بر دیگران به مقصود اینکه دیگران را رشد بدهد معمولاً نام تربیت بر آن گذاشته میشود که ما مشکلاتی با این کلمه تربیت داریم. چون در ریشه این کلمه نوعی جبر بکار رفته است. و وقتی ما می خواهیم چیزی را ربوبیت بکنیم مثل این است که ما یک رابطه ی جبری با آن داریم و او یک بی ارادگی در مقابل کار ما دارد و با خود شکوفایی ما، با استقلال انسان، با مَنِشی که در دین برای تربیت اتخاذ شده و برنامه ای که دین داده منافات دارد. البته هرجایی کلمه تربیت دینی استفاده شده، منظورشان تربیت به معنای لُغوی نبوده است منظورشان هدایت، تبلیغ، تزکیه بوده است. ولی این الآن رواج پیدا کرده است. در متون قدیم ما چنین اصطلاحی استفاده نمی شد. در روایات اگر نگاه بکنیم از این کلمه که پیامبر دیگران را تربیت کنند، استفاده نشده است. از کلمه ی انذار کردن و تبشیر کردن استفاده شده است. گفتیم از کلمه ی تربیت دقیق استفاده کنیم.
اگر می خواهیم این لفظ را با همان معنایی که علمای اسلامی مد نظر دارند استفاده کنیم، این ملاحظه را یادمان باشد. اگر این را یادمان باشد دیگر نمی گوییم می خواهم فلانی را درست کنم. چون ما زیاد، کاره ای بر تاثیر گذاری بر دیگران نیستیم. یا نمی گوییم چرا فلانی را درست تربیت نکردی؟ در تربیت جبر نیست. باید خود فرد را بیشتر ببینیم. کلمه ی تربیت انسان را به این سمت می کشاند که در تربیت جبری مسلک می شود.
چرا شما یک ترجمه جدیدی از تربیت برای ما ارائه دادید؟
اگر تربیت را در همان لفظ رب در نظر بگیریم، این باز با ادعایی که ما کردیم منافات ندارد. چون خدا می تواند رب باشد ولی شما نمی توانید رب باشید. خدا یک رابطه ی جبری با عالم دارد. و رابطه ی تکوینی با عالم دارد. کسی را که میخواهیم تربیت کنیم با او رابطه ی جبری و تکوینی نداریم. خدا وقتی ربوبیت میکند تمام مقدرات این شی را در نظر می گیرد. ولی به پیامبرش می گوید: تو نمیتوانی هرکسی را که دوست داری هدایت بکنی. رابطه ای که خدا رب است و با عالم دارد، آن رابطه را ما با عالم نداریم البته پیامبران و امامان هم این رابطه را ندارند. ما می گوییم پیامبران و امامان جانشینان رب العالمین هستند و به هدایت انسانها اقدام میکنند. چون معنای جبری در معنی لغوی رب وجود دارد، اطلاقش به خدا درست است و به همین دلیل هم اگر ما بخواهیم فرزندمان را تربیت کنیم نباید بگوییم ما رب فرزند هستیم. چون تاثیر گذاری ما محدود است. اینجا بهتر است از کلمه هدایت استفاده بکنیم. تاثیر گذاری از دایره ای که استقلال فرد مورد ملاحظه قرار بگیرد، استفاده بشود.
ما برای استفاده نکردن ازکلمه ی تربیت اصراری نداریم، من متعرض این شدم که بعداً آسیب های تربیت نصیب ما نشود. یکی از آسیب ها این بود که زیادی از مربی توقع نداشته باشیم. یکی اینکه استقلال فرد و مسئولیت فرد را در نظر نگیرم. این ها آسیبی است که در تربیت بر دیگران وجود دارد. گاهی از روش هایی استفاده می کنیم که نتیجه ی معکوس دارد. اگر استقلال فرد را رعایت می کردیم بهتر می توانستیم روی آن تاثیر بگذاریم. هدف تربیت در فضای دینی، هدف خوبی است. می خواهیم در سایه تعلیمات دینی به سعادت دنیایی و اخروی برسیم. مثلاً فضای دین، این هدف خوب باید یک روش قشنگ و خوبی هم داشته باشد. ما نمی توانیم بگوییم چون هدفمان خوب است بای