د همه را هُل بدهیم. هر کسی به موقعیت خودش، یک پدر و مادر ممکن است تحمیل هایی به فرزند داشته باشند برای سعادت فرزند اصرار دارند. ممکن است مسئولین یک جامعه و مربیان مدرسه، روش هایی را پیاده می کنند که تحمیل در آن بیشتر دیده میشود و نتیجه معکوس می دهد. هرچه ما از تحمیل فاصله بگیریم و آزادی را در جریان تربیت آنچنان که انبیاء و اوصیاء رعایت می کردند رعایت بکنیم، نتیجه ی بهتری می گیریم. مربی مظلوم واقع میشود. فرد بعضی مواقع عکس العمل منفی نشان میدهد و مربی هم در جریان دادن آزادی به او رو داده است و او هم سوء استفاده میکند. این اجتناب ناپذیر است بخاطر همین است که اولیاء خدا همیشه مظلوم بوده اند. اگر می خواستند با رو کم کنی عمل کنند، کاری نداشت و همه را سر جای خودشان می نشاندند. اگر دقت بکنیم می بینیم مرز بسیار ظریفی وجود دارد. گاهی این قدر فروتنانه برای آزادی انسان احترام قائل بودند که انسان ها جرات پیدا می کردند که به اولیاء خدا ظلم کنند. ما باید اولیاء خدا را مقتدران مظلوم و یا مظلومان مقتدر بدانیم. مظلومیتشان به خاطر رعایت آزادی انسان بود.  مهمترین ویژگی تربیت دینی چیست؟ اگر ما تربیت را تاثیر گذاری بر دیگران به منظور رشد انسانها در نظر بگیریم، شیوه ی تاثیر گذاری بر دیگران بگونه ای باید باشد که استقلال فرد و کرامت انسانی را حفظ بکند. ما پیش از اینکه به هدف تربیتی بیندیشیم، باید انسانیت انسان را در مسیر این رشد و پرورشی که میخواهیم به او بدهیم حفظ کنیم. پرورش در مورد گیاه صادق است زیرا گیاه در مقابل پرورش دهنده بی اراده است و او تمام تلاش خود را می کند. ولی در مورد انسان نمی توان این جوری گفت. در مورد انسان بهتر است کلمه ی پرورش را انتخاب نکنیم تا یاد پرورش گل و گیاه نیفتیم. رعایت و استقلال به این است که فرصت انتخاب و فرصت آنکه خود فرد بتواند انگیزه ای در خودش ایجاد بکند را به او بدهیم. فرصت بدهیم تا از آموخته هایش و از علاقه های قلبی خودش بهره برداری بکند و روی پای خودش بایستد و خوب بشود. یکی از ویژگی های مهم آن این است که کاری می کند خود فرد خوب بشود. نه ما او را وادار به یک خوب بودن سطحی یا صوری که مثل فنر تا رها کنیم به سمت خودش برمیگردد بکنیم. نتیجه ی این رعایت استقلال و کرامت این خواهد بود که خوبی با ثبات و عمیقی پیدا خواهد کرد. نتیجه ی دیگرش این خواهد بود که خوبی ارزشمندی خواهد شد. در قاموس دینی ما ارزش وقتی در رفتار یک انسان تولید میشود که خدا ببیند منشا این رفتار در وجود خود شخص و در لابلای عمق شخص نهادینه شده باشد و همچنین در قسمت زیبای قلبش نهادینه شده باشد. مثلاً اگر کسی برایش نهادینه شده باشد ولی در ظاهر قلبش باشد و تا دیگران را دید و منافع خودش را دید، لبخند بزند و متواضع باشد و هیچ حق و باطلی را در نظر نگیرد، این انسان چاپلوسی می شود که چاپلوسی در او نهادینه شده است. باید هم باثبات باشد و هم از قسمت قشنگ قلبش سرچشمه گرفته باشد. اگر از ترس این و آن نماز بخواند چه فایده ای دارد؟ عادت کردن به این جور نماز خواندن و تواضع کردن بخاطر این است که شما به او فرصت ندادید این رفتار خوب از لایه های عمیق قلبش سرچشمه بگیرد. ما با شکل دادن برخی حوادث در بیرون زندگی فرد و ایجاد فضاهای مناسب می توانیم تاثیری بر فرد بگذاریم اما این تاثیر باید خیلی ظریف باشد. بالاخره شما یک جور می توانید تاثیر بگذارید و فرد را وادار بکنید و جور دیگری هم می توانید تاثیر بگذارید. مثلاً غیبت کردن روش خوبی برای تربیت افراد است. ما آبرویشان را می بریم، آنها خودشان را جمع میکنند. حواسشان باشد که دیگر خطا نکنند. اگر خدا غیبت کردن را مجاز می کرد ما در تربیت دینی خیلی موفق بودیم. می گفتیم آبرویت را می برم و او حواسش را جمع می کرد. اما در نهایت این زندگی چه خواهد شد؟ کسی که مدام در ترس از آبروی خودش و مدام در کسب وجاهت خودش، با دیگران رفتار خوب بکند این چه آدمی است؟ در بعضی موارد به اهداف رفتاری رسیده ام. شاید با این تهدید خواسته اند در او جرقه ای بزنند ولی در واقع کرامت او را از بین برده اند و این فرد دیگر به درد نمی خورد. عمل خوبش هم دیگر ارزش نخواهد داشت. امام رضا (ع) می فرماید: گناه نکردن بعضی ها شما را فریب ندهد، شاید ملاحظه کردنش بخاطر ترسش باشد. آدم ترسو و بی عرضه ای است که جرات گناه کردن ندارد. در جوانی با فردی دوست بودم که خیلی متواضع و با حیا بود. وقتی مدتی با او بودم و با خانواده اش رفت و آمد کردم، به او گفتم: تو آدم با حیایی نیستی بیشتر ترسو و بزدل هستی. بعضی دانش آموزان خودشان را با حیا نشان می دهند تا خراب نشوند. شجاعت ندارند. اینها خیلی مهم است. ما فقط رفتار نهایی که می خواهد از فرد صادر بشود را نمی خواهیم. ما پشتوانه های آن را هم میخواهیم. فطرت و خصلت های بلند انسانی او را تخریب نکنیم. در خارج از کشور با دانشجویی می رفتیم. او کمی دیرتر چر