اغ ماشین را روشن کرد و پلیس رفتار خیلی بدی با او کرد البته ظاهراً رسمشان بود. در کشوری پیشرفته مثل کانادا خیلی بعید بود. ما یک ساعت زیر نورافکن پلیس بودیم و جرات نمی کردیم پایین بیاییم. زیرا خطر کتک زدن هم بود. این رفتار، غیر انسانی بود. این نظم اگر در آنجا بوجود میآید چه فایده ای دارد؟ ما نظم را برای چه میخواستیم؟ نظم را میخواستیم که منظم باشیم و یک عده ای دیگر در جامعه راحت زندگی کنند. در غرب هر نظمی ایجاد میشود به نفع سرمایه داران بزرگ است نه خود مردم. البته راضی هم هستند. راضی بودنشان هم به درد نمی خورد. به چه قیمتی این نظم را بدست آورده اند. اگر جوانی را به کازینو فرستادی و قمار باز شد و شخصیت ترسویی پیدا کرد و در مقابل پلیس عصیان نکرد، بگوییم چه جوان آرامی است. او را جایی گرفتار هوس ها و قمار بازی ها کرده ایم و تخلیه شده و دیگر عصیان نمیکند و در مقابل پلیس می گوید: چشم. این را یک شهروند خوب می دانند. اگر رفتارهای غلط مثل می خوارگی انسان را در مقابل پلیس ترسو کرد و انسان، منطقی مقابل پلیس تواضع نکرد بلکه تواضع ناشی از تحمیل ترس باشد، چه ارزشی دارد؟پس مهمترین ویژگی تربیت دینی استقلال فرد مبتنی بر روشهای اصیل انسانی است.
تا ما درباره آزادی و استقلال فرد صحبت میکنیم می گویند: بله غرب همه آزادی دارند و ثواب یکطرف و گناه یکطرف است. پس مد نظر شما از فضای خوب تربیتی چنین فضایی است. مصداق این فضای غربی است. خیر چیزی که ما در فضای غرب از آزادی می بینیم این نیست. اتفاقی که می افتد این است که شما را با یک عمل مثلاً شهوت آلودی اسیر می کنند و بعد می گویند: آزاد هستید انتخاب کنید. آن فضا عادلانه نیست. ما یک قیامت ندیده داریم. حداقل این طرف هم یک شهوات ندیده داشته باشیم. چرا خدا روی شهوات پرده می کشد؟ برای اینکه انسانها آزادی شان سلب نشود. و آزادنه انتخاب بکند. خدا میگوید: من که جلو نیامده ام اگر جلو می آمدم، همه دلباخته می شدند هرچند ظرفیت را نداریم که از ابتدا او را ببینیم. بهشت را هم بیرون نیاورده ام، اگر بیرون می آوردم کسی دنیا را انتخاب نمیکرد. آزادی را به او دادم. شما هم خیلی چیزها را جلو نیاورید که برخورد اسارت گرانه با او بشود. فضای آزاد نه اینکه گناهان را روی سر انسان بریزیم، بعد تحت تاثیر قرار بگیرد و بعد بگوییم آزاد است. مثل اینکه یک جوانی را همه بخاطر رفتار خوبش مسخره بکنند و بعد بگوییم: انتخاب کن. یکی خدا می گذارد و ده تا غیر خدا می گذارد و بعد میگوید: یکی را انتخاب کن. این عادلانه نیست. ما باید یک فضای عادلانه برقرار کنیم. در مورد این فضای آزادانه خیلی باید صحبت کرد.
خیلی وقت ها ما در جامعه مان این را رعایت نمی کنیم. فضای آزاد فضایی نیست که در آن بی بند و باری و گناه فراوان باشد چون این خودش یک نوع تحمیل است مثل اینکه من به زور چوب، فرزندم را وادار کنم نماز بخواند. وقتی هم که او را تحت شهوات زیادی قرار بدهم او را وادار به رفتار بد میکنم. اینجا فضای آزادی نیست. هر نوع وادار کردن در تربیت دینی بد است. احترام به کرامت انسانی اقتضا می کند که از انواع وادار کردن ها حتی از نوع غربی که وادار کردن زیرکانه هنرمندانه است و قدرت انتخاب را از آنها میگیرد اجتناب کنیم. اینها فضای آزاد ندارند. جامعه امام زمان، جامعه ای خواهد بود که این آزادی در آن چشیده خواهد شد. ما باید سعی بکنیم به آن سمت حرکت بکنیم.
اگر انسان بخواهد کرامت انسانی خودش را حفظ کند باید چه کار کند؟
یک راه روشنی وجود دارد تا ما به افراد کمک کنیم تا استقلال خودشان را بیابند و بعد باور بکنند و راه روشن این است که تشویق ها و تنبیه ها را در فضای خانه و مدرسه کاهش دهیم. در مدرسه هر درسی را که بچه می خواند یک نمره بعنوان تشویق به او می دهیم چون بچه ها در مدرسه نمره را بعنوان یک ارزیابی نگاه نمیکنند. نمره را نشان میدهند و توسط دیگران تشویق می شوند. اگر جنبه ارزیابی بود و جنبه ی حقوقی نداشت، نمره را نگاه می کرد و کنار میگذاشت. ولی نمره می ماند و ارزش های فرد را شکل می دهد. من نمیخواهم بگویم اجتناب پذیر است. نمیخواهم بگویم بیاییم و نمره را حذف کنیم. میگویم: نگاه کنید ببینید با ما چه کار میکند. همین تشویق نمره که ظاهراً نمی توانیم آنرا حذف بکنیم، موجب می شود شخصیت دانش آموزپ طوری شکل پیدا بکند که تحت تاثیر نمره درس بخواند. آن وقت اگر قرار شد جایی بدون نمره درس بخوانیم آن شخصیت جستجو گر علم و عاشق علم را نداریم. عمری این را با آن نمره ها در ما کشته اند. اذان که میگویند: می گوییم نمره ندارد و تنبلی مان میآید که بلند شویم و نماز بخوانیم. ایمان و علاقه مان سرجایش است. من همیشه جوری زندگی کرده ام که در مقابلش فوری چیزی دریافت کرده ام. این فضایی ایجاد میکند که نماز خواندن در این فضا سخت است. چون بعد از نماز خواندن چیزی دریافت نمیکنم و اگر نخوانم تنبیه نمی شوم. کارهای سخت تر هم