مُقَدَّمُ المَأمُـول
• به یاد سردار (:💔 «ای دخترم! من خیلی خسته ام. من سی سال است که نخوابیده ام، اما اصلاً نمی خواهم بخوابم. در چشمانم نمک میریزم تا پلکهایم جرأت جمع شدن را نداشته باشند که مبادا در غفلت من آن کودک بیسرپرست را سر بِبُرند.»