۳- فروکاستن تمام مدیریت دولت، به التماس از آمریکا، به فجایع بزرگی در دولت برجام منتهی شد. در این مدیریت به غایت کاریکاتوری، اغلب اجزا (به جز مذاکره و توافق با آمریکا) نه این که کوچک تصویر شده باشند، بلکه بعضا حتی حذف شدند و به همین علت، ساختن مسکن مهر «مزخرف»، پالایشگاه‌سازی«کثافتکاری»، خودکفایی گندم «مزخرف» و ساختن نیروگاه «رفتن زیر بار نیروگاه‌سازی»، معرفی شد! بنابراین ته سبد، چیزی جز انفعال و ایجاد چالش‌های بزرگ اقتصادی و امنیتی باقی نماند. گردش بر این مدار غلط، به محدودتر شدن مجال حرکت مدیران منفعل منجر شد و دائما بر مضیقه‌ها افزود. ۴- رئیس وقت سازمان برنامه و بودجه، ۲۴ تیر ۱۳۹۵، هنگام بزک‌کاری برجام ادعا کرده بود: «اگر برجام نبود، امروز باید نفت در برابر غذا را تحمل می‌کردیم»! اما هم او ۱۳ شهریور ۱۳۹۹ اذعان کرد: «شدید‌ترین مرحله تحریم نفت در برابر غذا بود، اما الان در شرایطی هستیم که این بی‌انصاف‌ها و دژخیمان حتی برای غذا و دارو اجازه فروش یک قطره نفت را نمی‌‌دهند و اگر هم به ‌فروش می‌‌رسد، امکان تبادل مالی نباشد». با برجام و همه خسارت‌های هنگفت آن، به وضعیتی دچار شدیم که حتی کشورهای مشمول تحریم هم از آن (تحریم غذا و دارو) مستثنی بودند. حتی در چنین وضعیتی هم اراده‌ای برای خروج از انفعال وجود نداشت و در حالی که آقای ظریف اذعان کرد دوستان روزهای سختی خود را رنجاندیم، آقای روحانی و مدیران ارشدش ادعا کردند: «واکسن، سوهان قم نیست و «باید مشکل برجام و FATF حل شود تا بتوانیم واکسن وارد کنیم»! ثبت رکورد ۷۰۹ قربانی کرونا محصول چنان مدیریتی بود. ۵- دو الگوی مدیریتی بیشتر، پیش روی رئیس‌جمهور و دولت نیست و به ناچار باید در یکی از این دو مسیر قدم بر‌دارند: رویکردی که باور داشت دوران مدیریت، فرصتی محدود و مغتنم برای خدمت به مردم و آرامش بخشیدن به کشور است و نه بردن اختلافات سیاسی به میان مردم و مأیوس و عصبانی کردن آنها؛ و رویکرد دیگری که بنیان مدیریت را بر پشت هم اندازی، مسئولیت ناپذیری، فرافکنی، بهانه‌تراشی، پمپاژ دعواهای سیاسی به جامعه، دو قطبی‌سازی و استهلاک فرصت‌ها و التماس از دشمن گذاشته بود. یک رویکرد در طول این چند دهه معتقد بوده که باید در داخل و خارج تولید قدرت کرد تا دشمنان یقین کنند حربه‌‌های‌‌شان کُند شده است؛ و رویکردی که ادعا می‌کرده منابع اقتدار و پیشرفت را واگذار کنیم و رشد عاریتی بخریم و اگر تاثیر آن در کوتاه‌‌مدت تمام شد، منابع قدرت باقی مانده را واگذار کنیم! ۶- به دنبال اظهارات و تحلیل‌های غلط برخی مشاوران و مدیران یا مدعیان حمایت از دولت روحانی بود که وبسایت رادیو فرانسه در تاریخ ۱۹ مهر ۱۳۹۲ نوشت: «ارزیابی غرب از وضعیت کنونی دولت روحانی، تعامل با فروشنده بدهکار و مشتاقی است که خود را ناگزیر از فروش حقوق ملی می‌بیند. بر پایه این جمع‌بندی، صبوری خریدار، وضعیت فروشنده را دشوارتر و قیمت فروش را کمتر خواهد کرد. پیشنهاد سقف زمانی ۳ ماهه از سوی روحانی برای انجام معامله قطعی با غرب، نشانه وضعیت اضطراری او است که در ژنو در هیئت فروشنده ظاهر خواهد شد». هیچ ایرانی میهن‌پرستی دوست ندارد مشابه این ادبیات موهن، در‌باره دولت آقای پزشکیان تکرار شود. اظهار ضعف و عجز از سوی مدیران یا حامیان سیاسی دولت روحانی، به علاوه انفعال دیپلماتیک و تضمین دادن به غرب درباره ماندن در توافق حتی با وجود خروج آمریکا، موجب شد تا ابتدا دولت اوباما مرتکب نقض‌های فاحش شود و سپس ترامپ با خیال راحت، تمام حقوق ایران را زیر پا بگذارد. ۷- مضحکه بزرگی رقم خورده بود، چنان که آقای روحانی گفت: «داستان مضحکی اتفاق افتاده؛ می‌‌گویند تعهدی که قبلا بستیم، فعلا محکم نباشد، درباره موضوع دیگری حرف بزنیم! آمریکا با زبان و عمل می‌‌گوید اهل مذاکره و تعهد نیست، اما به برخی کشورها می‌‌گوید بیا با ما مذاکره کن؛ مگر ديوانه‌اند كه با شما مذاكره كنند؟ شما به مذاكره‌اي كه به تاييد سازمان ملل رسيده، پايبند نيستيد». مضحک و موهن بود اما واقعیت داشت. روحانی آن قدر بر مدار اراده غرب چرخیده بود که عرصه را بر خود تنگ کرده و با نتیجه رفتار خود، چشم در چشم شده بود. دیگر، مجالی برای قدم از قدم برداشتن نبود، مگر برگشتن و بیرون آمدن از بن‌بست خود ساخته، که آن هم در روحیات برخی دولتمردان نبود. بدین ترتیب، فرصت هشت سال، با تعطیلی بخش عمده‌ای از برنامه هسته‌ای، دو برابر شدگی تحریم‌ها، سقوط شدید صادرات نفت، تعطیلی چند هزار کارخانه، معدل رشد اقتصادی 6 دهم درصد، کسری بودجه و بدهی انباشته بی‌سابقه، تورم ۶۰ درصد، و ناترازی‌های شدید در حوزه‌های مختلف انرژی به پایان رسید.