خانه آن یکی دختر رفتدختر شکر گفت و از ساخت کوزه ها گفت و اگر اینکه باران بیاید کوزه هایشان خراب و زندگی‌شان نابود می شود و دعا کرد که آفتاب باشد و آفتاب