بردنش بالای دارالاماره؛
گفت: دو رکعت نماز بخونم...
اجازه ندادند!!
برگشت رو به سمت ابی عبدالله...
هی زیر لب می گفت:
آقا نیا، اینها دارند شمشیر تیز میکنند💔
اینها به دختراشون قول سوغاتی دادند😔
بازار نیزه فروش ها داغه، حسین نیا...
حسین کوفه میا...
آخه امروز فهمیدم مغازه ها به نیزه سازی تبدیل شدند..
کوفه پر از حرمله است💔
اینجا به میهمانان آب نمی دهند...