زندگیه دیگه؛ گاهی خسته ت میکنه، خیلی خسته ت میکنه؛ اونقد که دوس داری خودکارتو بزاری لای صفحاتش. یه مدت بری سراغ خودت. هیچ کاری نکنی، با هیچکس حرف نزنی، حتی نفسم نکشی. اما مشکل اینجاست بعد که برمیگردی میبینی یه نفر خودکارو از لای کتاب زندگیت بیرون کشیده و تو هم یادت نمیاد کدوم صفحه بودی. گم میشی ... و هیچی تو دنیا بدتر از این نیست که ندونی کجای زندگیتی یه بار‌‌ دیگه هدف اصلی‌زندگیت رو پیدا کن همین امشب ببین چقدر‌ ارزشمنده انقدر ارزش داره‌ که صبحتُ با‌انگیزه رسیدن بهش شروع کنی‌ و شب‌ از خودت حساب‌ بکشی ببینی چقد مونده بهش برسی ببین ارزش‌جنگیدن داره؟! ببین ارزش‌جنگیدن داره؟! ببین ارزش‌جنگیدن داره؟ باشه؟