بخاطر همین وقتی فهمید که امیرالمؤمنین با خوارج درگیر هستند، یه هیئت کارورزیده ۳ هزارنفری به فرماندهی بُسْرِ بْن اَرْطاة از وحشی ها
که بعدا محدثان حکومتی شدن ، میفرسته مدینه که آقا هرکسی رو دیدید مرد زن بچه مهم نیس بکشید. ترس و وحشت راه بندازید تو شهر . تا زمانیکهجابر بن عبدالله انصاری بیعت کنه.
حضرت جابر هم تقیتا مجبور میشن بیعت کنن!
میگه بعدش حرکت کنید سمت یمن.
تو راه هم هر روستایی که با علی بیعت کرده بود رعب و وحشت راه بندازید و لازم شد بکشید. کاری کنید خونه و زندگیشون ول کنن بزنن به بیابون.
رسیدید به یمن ،
مردهاییکه بیعت نمیکنن بکشید ،
حجاب زن ها و دختر ها رو هم بردارید و نوامیس یمن رو در بازار به فروش برسونید. ( برای بازار شام هم همین خیال رو داشتن )
آخرش هم روی منبر آیه ۱۱۲ سوره نحل هم بخونید!