یک یادداشت قدیمی (در بین دست نوشته هایم دیدن تصادفی این متن برایم نشانه بود.با خود گفتم شاید بد نباشد با شما نیز به اشتراک بگذارم...) «یا من علیه معولی ای کسی که تکیه گاهم اوست هیچ راه دیگری وجود ندارد! برای اینکه سر بزنگاه ملازم رکاب "او" باشی باید "امروز" خود را بسازی. جدی و با تمام توان. در هر حوزه ای که استعداد و علاقه و توان در خود می بینی، در هر حوزه ای که خلاء و نیاز می بینی، خود را آموزش و پرورش ده. با یقین می گویم؛ شک نکن روزی تو را به سربازی انتخاب خواهد نمود به وقت حادثه، اگر در لیست نیازمندیهایش برای برپایی حکومت عدل باشی! سعی کن کسی نسبت به آن هنر و مهارتی که داری از تو سبقت و پیشی نگیرد! سعی کن در تخصص خود اول باشی که در هنگام گزینش، تو اولویت اول باشی! در کتاب آسمانی اش قرآن کریم نکته ظریفی را که راهنمای ما باشد بیان نمود: وقتی موسی نبی از خداوند در حالی که قلبش پر از نگرانی حوادث بود یاری خواست. خدای متعالی فرمود: ای موسی!! فکر می کنی ما تو را رها کرده ایم؟؟ یا حواسمان به تو نبوده و نیست؟؟ ما تو را تا امروز همراهی کرده و بزرگ نموده ایم. ما تو را هدایت کردیم. ما دیدیم که در تو این توان و لیاقت هست... دنبال کردیم تو را تا به امروز... من هرچند در این سیل خروشان حرکت حیات به سمت ظهور، قطره ای بیش نیستم اما خود را دور از برنامه کلی و هدایت عامه و خاصه خداوندی نمی بینم و زیر لب امروز زمزمه می کنم: قطره ای کز جویباری می رود از پی انجام کاری می رود... لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم خدایا ما را به وظایفمان آگاه ساز و به ما بفهمان که مهدی فاطمه منتظر ماست... (منشا انگیزشی این دست نوشته دیدن عکسهای سرداران شهید بود که هر یک برای خود یلی بودند که به وقت آرامش، خود را بی هیچ هیاهویی با برنامه ساخته بودند و به وقت طوفان چون بنیان های مرصوص به یاری امام زمان خویش شتافتند و سنگ تمام گذاشتند... وای به حال ما اگر به وقت حادثه به یاد خود سازی بیفتیم...) یکشنبه ۲۳ آذر ۱۳۹۳. ساعت 8:20 دقیقه صبح.» ✨💡✍🏻⏱⏳ @manebabarname