یک شبهه و پاسخ آن؛
شبهه: اولین قائم مقام رهبری ضد انقلاب بود [ منتظری ]
۲- اولین امام جمعه ی ایران حامی منافقین بود [طالقانی]
۳- معلم انقلاب که التقاطی بود [ شریعتی ]
۴-اولین نخست وزیر مملکت جاسوس آمریکا بود[بازرگان]
۵- اولین رئیس جمهور مملکت هم که جاسوس منافقین بود [ بنی صدر ]
۶- نخست وزیر هشت ساله ی جنگ که اصل فتنه است [ موسوی ]
۷- هشت سال رئیس جمهور اصلاحات که حامی فتنه است [ خاتمی ]
۸- هشت سال رئیسجمهور سازندگی و رییس تشخیص
مصلحت نظام که ساکت فتنه بود [ رفسنجانی ]
۹- هشت سال آخریه هم که جریان انحرافی از کار در اومد [ احمدی نژاد ]
۱۰- رئیس دو دوره ی مجلسمونم که فتنه گر
و عامل استکبار از کار دراومد [ کروبی ]
سوال اینجاست این انقلابی که نباید بزاریم دست نا اهلان بیوفته، اساساً چه موقع دست اهلش بوده که ما نگهش داریم....
✅ پاسخ: مغالطهی به کار گرفته شده در متن فوق، علاوه بر روش برجستهسازی نقاط ضعف، نگاه صفر و یک یا سیاه و سفید به افراد است.
توضیح اینکه برای انقلاب را همواره دست نا اهلان بشمارد، ساکت فتنه بودن مرحوم هاشمی رفسنجانی را به عنوان یکی از موارد ذکر کرده است. درحالیکه اولا این یک نقطه ضعف برای ایشان محسوب میشود (علاوهبر نقاط ضعف دیگری که به عقیده نویسنده و دیگران ممکن است در ایشان بوده باشد) اما این باعث نمیشود که کسی را به دلیل نقطه یا حتی نقاط ضعف، به کلی نااهل دانست. به همین دلیل است که (۲۸ آبان ۹۸) مقام معظم رهبری از مرحوم هاشمی به عنوان «برادر و رفیق عزیز» یاد کردند.
مضافاً اینکه ایشان وقتی رأی آورد که افکار قابل نقد در ایشان کمتر بود، اما در وقتی مردم رفتار ایشان را در طراز انقلاب ندیدند، در دوره نهم ریاست جمهوری به ایشان رأی ندادند، یعنی دقیقا به همان توصیه امام راحل مبنی بر ندادن امور به دست نا اهلان عمل کردند.
دیگرانی هم که در شبههی فوق نامشان برده شده کمابیش از همین وضعیت برخوردارند، مخصوصا مرحوم آیت الله طالقانی که تنها جرمش این بوده که قبل از تقابل سازمان منافقین با نظام برخی مراودات داشته است.
یا مثلاً در مورد احمدی نژاد هم همین وضعیت است یعنی اولا در زمان نامزدی برای ریاست جمهوری و در قسمت اعظم آن، از نظر مردم و نظام، اهلیت قابل قبولی داشت، اما به هرحال هیچ کس از رفتار اشتباه در امان نیست و هر لحظه ممکن است وضعیت جدیدی در پیش بگیرد.
اتفاقاً این نشان از زنده بودن انقلاب دارد که هاضمهی آن انحراف از آرمانها و اصول را نمیپذیرد و افراد تغییر موضع داده (هرچند بزرگ و باسابقه باشند) را پس میزند.
اگر انقلاب و جمهوری اسلامی مرده و بی خاصیت شده بود، با عوض شدن فکر و شخصیت بزرگانش، عوض میشد.
بنابراین برخلاف القاء شبهه افکن، این امتیاز انقلاب است که مانند قطاری در حال حرکت به آرمان هاست و مسیر عوض نکرده بلکه این افراد و شخصیت ها هستند که بعضاً از آن پیاده و البته تعداد بیشتری از اقصی نقاط جهان به ان سوار میشوند.