•••❈❂🌿🌼🌿❂❈••• محمدتقی شنید عالمی كتابى در رد شيعه نوشته است و بالای منبر می‌خواند. عده‌ای هم حرف‌های او را باور کرده‌اند. مدت‌ها ناشناس شاگردى آن عالم را كرد تا كتاب را به دست بياورد و به حمايت از تشيّع بر آن رد بنويسد. نزد استاد رفت و کتاب را امانت خواست. استاد گفت: «من نذر كرده ام كه اين كتاب را بيش از يك شب به كسى ندهم.» محمد تقی پذیرفت. به خانه رفت و سریع دست به کار شد. از روی کتاب نوشت و نوشت. اما هنوز صفحات زیادی باقی مانده بود. خسته شد و خوابش گرفت. ناگاه مردی عربى وارد اتاق شد و گفت: «اى علاّمه! تو كاغذها را خط كشى كن، من برايت می‌نويسم.» محمدتقی (که بعدها به علامه حلی مشهور شد) بى درنگ مشغول خط كشى شد ولى در همين حال خوابش برد. صبح شد و خبری از مرد عرب نبود. محمد تقی آهی کشید که من نتوانستم کتاب را تمام کنم. برگه‌ها را یکی یکی ورق زد. تا آخرین صفحه‌ی کتاب، نوشته شده بود! در آخرین ورق نوشته بود: «كتبه الحجة؛ اين را حجت (عج) نوشته است!» 📚 مجالس المؤمنین، ج۱، ص۵۷۱. •••❈❂🌿🌼🌿❂❈••• فرمود: إِنَّا غَيْرُ مُهمِلِينَ لِمُرَاعَاتِكُم وَ لَا نَاسِينَ لِذِكْرِكُم وَ لَو لَا ذَلِكَ لَنَزَلَ بِكُمُ اللَّأوَاءُ وَ اصطَلَمَكُمُ الْأَعدَاءُ ؛ همانا، ما در رعايت حـال شما كوتاهى نمى‌كنيم و شما را از ياد نمی‌بريم، چه، در غير اين صورت سختي‌ها و گرفتاري‌ها برشما فرومى‌آيد و دشمنان شما  را ريشه‏كن كرده و از بين مى‏برند.   📚 بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۱۷۵ •••❈❂🌿🌼🌿❂❈••• (عج) 🔗 ╔═.🌼🌿.═════╗ @mangenechi ╚═════.🌼🌿.═╝