#تیکه کتاب
بلند می شوم، او هم بلند می شود
دلم نمی خواهد پدر که نابیناست بیاید دم در..
و بچه های سرویس او را ببینند.😶
تند میروم کفش هایم را پایم می کنم.
مامان دم در اتاق می ایستد.
او توی حیاط جلوتر از من ایستاده است.
حتی دمپایی هایی را که مامان برایش خریده بود پایش کرده است.
میگوید: ببینم هم قد من شده ای یا نه؟ 🧐
میگویم: خداحافظ.
میگوید: صبر کن، بند یکی از کفش هایت باز است👟
فکر میکنم پای راستت است. 😳
از کتاب: فقط بابا میتواند من را از خواب بیدار کند
#نوشته مژگان بابامرندی🍃
#روزمرِگی_من_و_مامان👇
https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb