🔵 داستان
#تسلیم_قانون_عشق
رمان تسلیم قانون عشق (قسمت ۱۹۵)
مهدی که حس به باد رفتن آبروش تو یه جای عمومی و جلوی همه و ناراحتی مریم تمام فکرشو درگیر کرده بود با فاصله از زائرا با بچه هاش حرکت می کرد و حرف نمیزد.
نهال و نیما با خشم و بغض دست پدرشونو گرفته بودن و باهم به مریم بد و بیراه می گفتن و براش خط و نشون می کشیدن.
مهدی بی توجه به حرفای اونا با خودش تکرار می کرد چه فکر می کردیم چه شد!!!
بعد از زیارت یادمان علقمه، زائرا متحیر و کنجکاو به طرف بیمارستان امام حسین (ع) حرکت کردن و نماز ظهر و عصر همون جا اقامه شد.
مریم هم به سختی راه می رفت و هم به سختی نمازشو خوند. حس می کرد جنین تو شکمش هر لحظه پایین و پایین تر میره مث جعبه ای که از رو تپه ای در حال سقوط آزاده.
مهدی حتی سر نمازم چشمش دنبال مریم بود اما انگار وسط جمعیت زنانی که اونجا بودن غرق شده و از زیر چشمای نافذ مهدی ناپدیده شده بود.
زائرا تو غذاخوری همون بیمارستان با چلو خورشت قیمه و نوشابه پذیرایی شدن اما مریم به خاطر دردهایی که تمام تمرکز حواسشو به هم ریخته و قلبی که کاملاً شکسته بود به غذاش دست نزد. و سوال دو خانمی که کنارش نشسته بودن و ازش پرسیدن چرا غذا نمی خوره و چن بار بهش تعارف کردن غذا بخوره رو هم جواب نداد.
مکان نشستن مریم حداقل 10 متر با جایی که مهدی نشسته بود فاصله داشت و مهدی نمی دونست او حالا در چه حالیه.
مهدی با فکر مشوش و مضطرب مراقب غذاخوردن بچه ها بود و فقط کمی از غذاشو خورد. مزه تلخی تو دهنش حس می کرد و نگرانی برای مریم تمرکزشو به هم ریخته بود.
زائرا بعد از یه استراحت کوتاه به سمت یادمان دهلاویه رفتن تا از محل شهادت دکتر چمران بازدید کنن.
مهدی به دلیل اتفاقای افتاده اصلاً تمرکز نداشت و به سرهنگ اسماعیلیان گفت نمی تونه حرف بزنه.
سرهنگ اسماعیلیان به همراه همکارش سرگرد رستمی از افسرای لشگر 92 زرهی خوزستان زائرا رو همراهی و راهنمایی کردن و به سؤالای اونا جواب میدادن.
یادمان دهلاویه زیبا، منظم و تحسین برانگیز بود و کتابخانه، حسینیه جالبی داشت و نمایشگاهی که از عکسای دکتر چمران برپا شده زائرا رو مسحور می کرد.
مریم اونجام تمام سعیش این بود از نگاه مهدی و حضورش فرار کنه. اما حالش که لحظه به لحظه متغیر میشد و دردهایی که با فاصله و نامنظم بی وقفه از زیرشکم تا عمق جانش نفوذ می کردن مانع از توجه او به مکانی که توش بود میشه.
ادامه دارد ........
کانال محبوب حقیقت طلبان
منو درسام
سروش 👇👇
@s_mamo_darsam
ایتا 👇👇
@manodarsam