دیده‌اید؟! آدم می‌خواهد با کسی حرف بزند و قضایا را برایش شرح کند، مثل مباشر با اربابش، اصلا نمی‌ایستد و توجهی نمی‌کند. می‌کشد و می‌رود و تحقیرش می‌کند. در حالی که دستش را هم به پشتش زده و او با ذلت دنبالش می‌رود و می‌گوید که چه شده و چه نشده. و ارباب اصلا به روی مبارک هم نمی‌آورد. یک وقت هم کسی را به یاد می‌آوری، تنها توقف نمی‌کند، که می‌نشیند و با تو انس می‌گیرد و رهایت نمی‌کند. تعبیری در دعا آمده و ما به سادگی از آن می‌گذریم که «یا جَليسَ مَنْ ذَكَرَهُ»، «يا جَليسَ الذّاکِرین». انسان خدا را به یاد می‌آورد و او کنارش می‌نشیند و انس می‌گیرد و رهایش نمی‌کند، شوخی نیست، آن هم او؛ او که هستی با او به پا شده و مست از اوست.