نشسته بودم تو بخش زنان بیمارستان.
پلیسه به همراه یه مامور برای چک کردن کارت همراها اومد. با یاالله و اِهِن و اوهون و نزنید منو یهوخ.. چک میکرد و رد میشد. حالا خانومام که انگار نه انگار، تردد بیحجاب. چادرمو از رو شونم انداختم رو سرم. رسید به ما. گفت، همراهی؟ میخوای بری یا بمونی؟ گفتم میرم. گفت باشه پس. رد شدو رفت. برگشت سرشو جلو آورد گفت ایشالا حضرت زهرا هرچی میخوای بهت بده.
لبخند زدم ولی کی فکرشو میکرد یه روز بابت دینداری و وظیفهمون از ما تشکر کنن؟!
#خدایا_ببخش_مارو