وقتی فیلم این بچه‌ها رو می‌بینم باخودم فکر می‌کنم درسته جزو کادر درمان نیستم تا آرزو کنم کاش اونجا می‌بودم و یه‌کاری برای این مردم و این بچه‌های ترسیده و زخمی می‌کردم ولی کاش اونجا می‌بودم و این بچه‌هارو بغل می‌کردم، یه گوشه جمعشون می‌کردم، زخماشونو می‌بستم، حواسشونو پرت می‌کردم دردشون یادشون بره، می‌خندوندمشون، باهاشون حرف می‌زدم، بهشون امید می‌دادم خانوادشونو پیدا می‌کنیم و درنهایت براشون لالایی می‌خوندم تا خوابشون ببره.. [کاش یه کاری از دستم برمیومد.]