پاسخ امام حسن عسکری علیه‌ السلام ابوالقاسم کوفى در کتاب تبدیل مى‏نویسد: اسحاق کندى که از فیلسوف‏هاى زمان خود بود شروع کرد به نوشتن کتابى به نام تناقض القرآن. مدت‌ها مشغول نوشتن آن بود. تنها، بى‏آنکه کسى را متوجه نماید. به این کار اشتغال داشت. یکى از شاگردان او خدمت امام حسن عسکرى علیه‌السلام رسید. حضرت امام حسن عسکرى به او فرمودند: یک مرد رشیدی میان شما وجود ندارد تا استادتان کندی را از مشغول شدن به تناقض تراشی برای قرآن بازدارد؟ شاگرد اسحاق کندی جواب داد: ما از شاگردان این مرد هستیم چطور مى‏توانیم در این مورد یا کار دیگرى بر او اعتراض نمائیم ؟! امام علیه‌السلام فرمودند: مى‏توانى آنچه به تو مى‏ آموزم به او برسانى؟ جواب داد آرى. حضرت فرمودند: مى‏روى پیش او خیلى به او محبت مى‏کنى و در کارى که اشتغال دارد به او کمک خواهى کرد. وقتى به تو انس گرفت و با او نزدیک شدى، می گوئی یک سؤال برایم پیش‌آمده اگر اجازه مى‏دهى بپرسم؟ او خواهد گفت سؤالت را بکن. به او بگو اگر متکلم قرآن پیش تو بیاید و بگوید منظورم از این سخن غیر آن چیزى است که تو گمان کرده ‏اى (و با خود خیال مى‏کنى متناقض است). او در جواب تو خواهد گفت ممکن است زیرا مرد فهمیده ‏اى است وقتى بشنود مى‏پذیرد. وقتى این کار را کردى بگو شاید متکلم قرآن غیر آنچه تو خیال کرده‏ اى، از سخن خود اراده کرده باشد؛ در این صورت تو کلام او را در غیر معنى مراد متکلم معنى کرده‏ اى. 👇