- عـشـقِ مــا ما عاشقی را درد بی‌ درمان نمی‌دانیم ما عشق را زهر و بلای جان نمی‌دا‌نیم عــشــق حقیقی چون نــبات است و ثمر دارد این عشق اگر عشق است، طعم صد شکر دارد لیــلیِ این قصه پر از افسردگی‌ها نیست لیلیِ عاشق‌پیشه اصلا سرد و تنها نیست مردی اگر مجنون شود، دیگر ابَــر مرد است مجنونِ تو، آقای عشقِ لوس و بی‌درد است! در عشق ما افسار، در دست خــداوند است عشق تو بر درگاه امیال و هوس بنده است در عشق ما، اِبراز میل و قصد، پنهان است پاداش انکارش ثوابی چون شهـیدان است ما جای هر شب، بوسه و آغوش تکراری جُستیم حتی از نگاهی ساده بــیـــزاری از فــتنــه‌ی سودای چشم مست بیزاریم چون لالهٔ وارون سری همواره خم داریم در ختم عشق ما اگر حتی وصالی نیست؛ افسردگی و نــزر بعد از انفــصالی نیست. عشق حقیقی فارغ از آغوش و چشمان است عاشق شدن سکوی درک روحِ ایــمــان است! این‌جا وجود هر یک از ما فانیِ در اوست مستغرقیم و علت این عشق هم از اوست... (ح.جعفری) @manzome_man