- عـشـقِ مــا
ما عاشقی را درد بی درمان نمیدانیم
ما عشق را زهر و بلای جان نمیدانیم
عــشــق حقیقی چون نــبات است و ثمر دارد
این عشق اگر عشق است، طعم صد شکر دارد
لیــلیِ این قصه پر از افسردگیها نیست
لیلیِ عاشقپیشه اصلا سرد و تنها نیست
مردی اگر مجنون شود، دیگر ابَــر مرد است
مجنونِ تو، آقای عشقِ لوس و بیدرد است!
در عشق ما افسار، در دست خــداوند است
عشق تو بر درگاه امیال و هوس بنده است
در عشق ما، اِبراز میل و قصد، پنهان است
پاداش انکارش ثوابی چون شهـیدان است
ما جای هر شب، بوسه و آغوش تکراری
جُستیم حتی از نگاهی ساده بــیـــزاری
از فــتنــهی سودای چشم مست بیزاریم
چون لالهٔ وارون سری همواره خم داریم
در ختم عشق ما اگر حتی وصالی نیست؛
افسردگی و نــزر بعد از انفــصالی نیست.
عشق حقیقی فارغ از آغوش و چشمان است
عاشق شدن سکوی درک روحِ ایــمــان است!
اینجا وجود هر یک از ما فانیِ در اوست
مستغرقیم و علت این عشق هم از اوست...
#تأویل (ح.جعفری)
@manzome_man