📚آغاز نصرالله به چه معناست؟
✍اصل و اساس جنگ در عالم در چه نقطهای است؟
بیایید به این سوال فکر کنیم و پاسخ دهیم:
همه چیز را "معنا" میسازد.
روح حاکم بر واقعیتها، معناست. وقتی وارد یک حرم معظم معصوم میشویم، حس معنوی داریم.
ساختمان و بنا که به خودی خود معنایی ندارد.
پس ماجرا چیست؟
این روح حاکم بر معماری است که در اتصال با "انسان کامل" است.
در این عالم جز "معنا" چیزی نداریم.
یک رویداد به اندازه کافی قدرت انتقال پیام ندارد.
اما معنا را چه چیز میسازد؟
زاویه نگاه!
همان که در رسانه به "روایت" شناخته می شود.
روایتزینبی در دل حوادث تلخ کربلا است که آنرا زیبا میبیند.
نه اینکه حادثه را نبیند؛ می بیند؛ غصه میخورد؛
گیسوانش در این بلا سپید میشود.
اما میفرماید: چیزی جز زیبایی نمیبینم! چرا؟
این زاویه نگاه زینب اهمیت دارد.
"زاویه نگاه" اگر درست شود، نظام محاسباتی و نوع رفتارما تغییر میکند.
طبیعی است که بر سر این روایت و زاویه نگاه، جنگها صورت میگیرد. "جنگ روایت"، تنها جنگ در رسانه نیست.
خیلی وقتها جنگ نظامی است؛ اما برای شکل دادن روایتها و معنابخشی به رویدادها و تغییر زوایه نگاههاست.
با این مقدمه به این روزهای جنگ در غزه و لبنان نگاه کنید.
شهادت سیدحسن نصرالله، "کوه حماسه و معنویت" را هم از این منظر ببینید.
اگر اینجا دقیق شویم، بیشتر از چشمهایمان مراقبت میکنیم. چشمهایی که باید درست ببینید؛ عمیق ببینید؛ کلان ببینید؛ نادیده هاو پس پردهها را ببیند.
اگر چشمما درست نبیند، با هر مصیبتی فرو میریزد و به زمین و زمان به دیده تردید مینگرد.
کار به خودزنی می رسد؛ به خودتحقیری؛ به بی اعتمادسازی نسبت به توان انقلاب و جبهه مقاومت!
آنقدر که 7-اکتبر را کار خود اسرائیلیها میپندارد!؟!
اینکه رهبرانقلاب در هر سخنرانی میفرمایند "پیروز میدان، جبهه مقاومت است"، از چه سخن میگویند؟
ایشان چه چیزی می بینند که برخی از ما نمیبینیم؟
اینکه پس از شهادت سیدحسن میفرمایند "این خون روی زمین نمیماند"، یعنی چه؟
مگر دقیقا "خون" چه میکند؟
معنا و زاویه نگاه و روایت عمیق از "حماسه و شهادت" اینجاست.
اساساً کار "امام امت" و رهبران فکری انقلاب، "تربیت نگاه امت" است.
"جنگ" نیز در نقطه "زوایه نگاه" است.
اگر بتوانند زاویه نگاه را منحرف کنند، شکست و زبونی خودشان را "قدرت" نشان میدهند و موفقیتهای ما را "شکست" مینامند.
دقت کردید که چرا نظام خبیث صهیونیستی مردم بیگناه و زن و بچه را قتلعام میکند؟
کلا نقش جنایت و خونریزی و ترور چیست؟
چون "نظام محاسباتی" افراد ظاهرگرا را خشونت تغییر میدهد؛ آنچنان که دچار ترس و حیرت میشوند و دیگر ظرفیتهای خود را نمینبینند.
کارکرد "خونریزی"، ترساندن است!
نه فقط ترساندن مردم یا رزمندگان مقاومت؛ بلکه ترساندن همه آنهایی که در حال مرور جنگ هستند.
دشمن با کشتار مردم بیگناه میخواهد نشان دهد که قدرت مسلط است.
او می داند که با حذف راسجبهه حق، این جبهه از بین نمیرود؛ بلکه مصممتر و قویتر میشود.
این مطلب را به تجربه یافته است. میداند که اساس قدرت جبهه حق بر "انسان" است، نه بر ابزار؛
اما باز ترور میکند تا با مصیبت ناشی از حذف فرماندهان، "نظام محاسباتی" افراد را تغییر دهد؛ تا افراد باور کنند که "کار تمام" است!
لذاست که حذف سیدحسن برای او حذف "نمادمقاومت" است، نه صرفا حذف یک فرمانده؛ وگرنه او میداند که یک فرمانده برود، دهها فرمانده میآیند.
وقتی خونریزی و جنایت چشمها را گرفت و ترس و وهم بر افراد حاکم شد و صرفا ابزار و قدرت نظامی ذهنها را پر کرد، آنگاه پیروزیهای مکرر جبهه حق در ماههای اخیر دیگر دیده نمیشود.
حتی اعترافات دشمن هم شنیده نمیشود؛ اینکه نتانیاهو در سازمان ملل میگوید "امروز تنها برای ادامه حیات میجنگیم؛ از ششجهت از سوی ایران زیر آتشیم"؛ اینکه 60 هزار اسرائیلی آواره شدند؛ اینکه شهرهای شمالی اسراییل تبدیل به شهرمرده شده است.
اعتراف رسانههای اسرائیلی به کشته شدن دهها فرمانده نظامی خودشان را نمیبینیم و ضعیف شدن و شکستهای پیاپی نظامی در عرصه میدان، آنهم از سوی یک گروه و تشکیلات مردمی در محاسباتمان نمیآید.
اینکه اسرائیل هر روز در حال منزویتر شدن در جهان است و در جبهه انقلاب سخن بر سر تشکیل امتواحده است و در عمل به سوی آن حرکت میکند؛ اینها دیگر دیده نمیشود.
اینکه اساس و حیات رژیم منحوس اسرائیل که بر مظلومنمایی بوده، امروز نقاب انداخته است و مردم در غرب و شرق، حقیقت اهریمنی این جماعت را شناخته است، امر کوچکی نیست!