‌ دوستى داشتم كه به دنبال كرايه خانه، مدت‏‌ها دربه‌در شده بود و در جستجوى خانه پايش به تاول نشسته بود و عجله هم داشت كه مى‌‏خواست پيش از محرم عروسى راه بيندازد و عجله داشت كه قرار گذاشته بود. مى‏‌گفت يك روز آن قدر گشتم و به جايى نرسيدم و ردم كردند كه با نشستن در زير سقفى بغضم تركيد و مثل لش افتادم و گريه‏ كردم و تركيدم‏. من به او گفتم: تو مى‌‏خواهى خانه و بزم و عيشى داشته باشى؛ اين خواسته توست، در حالى كه فقط اين را براى تو نمى‏‌خواهند. تو مى‌‏خواهى خانه بسازى ولى آنها مى‌‏خواهند خودت را بسازند و آنچه تو را مى‌‏سازد همين خانه خراب‌شدن‏‌هاست، همين شكست‏‌هاست، همين سوختن‏‌هاست كه سازنده مى‌‏شود. مرحوم صفایی حائری؛ تطهير با جارى قرآن، ج۲، ص۸۳ ‌