معرفت مهدوی | استاد عبادی
◀️تغییر قبله و اعتراض یهود ❌طعنه دیگر یهودیان در مورد قبله مسلمانان بود که در سوره بقره به آن اشاره
🚨نبرد بدر ..⚔ 🌀نخستین برخورد جدی مسلمانان با قریش در روز جمعه، هفدهم رمضان سال دوم هجری در منطقه بدر روی داد؛ حادثه ای که می بایست آن را از بزرگترین رویدادهای صدر اسلام دانست. کاروان قریش با سرمایه بسیار بزرگی که همه زن و مرد قریش 👨‍👩‍👧‍👦 در آن سهیم بودند، عازم شام شده بود. هنگام رفتن کاروان، رسول خدا (ص) اخبار آن را داشت و در بازگشت مترصد بود تا در سر راه آن قرار گیرد. از این رو کسانی را مأمور جمع آوری اخبار پیرامون مسیر کاروان🐪 کرد و زمانی که خبر نزدیک شدن آنان را شنید، اعلام حرکت کرد. 👳🏻‍♂ابوسفیان که خطر را درک می کرد، از همان تبوک شخصی را به مکه فرستاد تا قریش را به حمایت از اموالش فرا خواند. با وجود اختلافات اما مکیان برای دفاع از اموال خویش💰 ناچار به رفتن بودند؛ کسانی نیز مجبور به رفتن شدند؛ هر کس که خود نمی رفت، دیگری 👥 را به جای خود و با مخارجش می فرستاد. 👌باید توجه داشت علاوه بر مسأله مالی، حمله مسلمانان به کاروان و تصاحب آن، جنبه حیثیتی برای قریش داشت. زیرا چنین تلقی می شد که ✨محمد همراه عده ای جوان صابئی شده اصطلاحی که مشرکین برای مسلمانان بکار می بردند- بر قریش غلبه کرده است.⚔ به هر روی سپاه قریش با قریب نهصد و پنجاه جنگجو، با همه امکانات، کف زنان و شادی کنان 👏 به راه افتاد. ابوجهل مطمئن به پیروزی بود. 🔆از آن سوی رسول خدا (ص) با دریافت خبر نزدیک شدن کاروان، روز دوازدهم رمضان از مدینه حرکت کرده و در محله سقیا در نزدیکی مدینه، برای نظم دادن سپاه خویش🏇 توقف کرد. در نهایت مسلمانان با کمترین امکانات به راه افتادند. ابوسفیان که از حضور عوامل سپاه رسول خدا (ص) در آن نزدیکی با خبر شده بود به سرعت کاروان را از منطقه بدر به سوی ساحل دریا🌊 حرکت داد و بدین ترتیب کاملا از تیررس مسلمانان دور شد. 👈در پی رهایی کاروان از بند تهدید مسلمانان، ابوسفیان کسی را به سراغ سپاه قریش فرستاد تا به آنان پیغام🗞 دهد: کاروان نجات یافته و آنان خود را در معرض کشته شدن به دست اهل یثرب قرار ندهند. ابوجهل حاضر به بازگشت نشد و گویی با اصرار او همه چیز برای وقوع یک جنگ🗡🏹 تمام عیار میان مردم مکه و مسلمانان مدینه، آماده می شد. 🔹ابوجهل اصرار داشت که سپاه تا بدر برود؛ زیرا این منطقه به عنوان موسمی از مواسم دوره جاهلی بود که عربها در آن فراهم می آمدند و بازاری🏘 نیز در آن برقرار بود. او گفت که در بدر توقف کرده، شتران را ذبح کنیم، دیگران را اطعام دهیم، شراب🍷 می نوشیم و پس از آن است که همه عرب از ما حساب خواهند برد. پس از آن همه قبایل، مقاومت آنان و جراتشان را در برابر مردم مدینه دریافته و عظمت آنان را خواهند دید. با همه اصرار ابوجهل که رسول خدا او را ❌"فرعون امت" لقب داده بود، کسانی بازگشتند. 🏇در حال حرکت به سمت بدر، خبر رسید که سپاه قریش عازم آن منطقه است؛ مسلمانان هنوز خبر دور شدن کاروان را نداشتند با این حال با رسیدن این خبر، اوضاع بکلی دگرگون شد. سپاه مسلمانان خود را برای حمله به کاروان آماده کرده بود؛ آیا اکنون می توانست در برابر یک لشکر مسلح که بیش از سه برابر آنهاست بایستد⁉️ در برخورد با کاروان جنگ و قتال جدی در کار نبود، اما اکنون یک جنگ تمام عیار در پیش رو بود. رسول خدا (ص) مصمم بود تا از همراهان بپرسد که آیا حاضرند در این شرایط در برابر قریش بایستند یا نه⁉️ 👈در اصل رسول خدا (ص) خطابش به انصار بود؛ زیرا گمانش این بود که بر اساس تعهدات مربوط به عقبه دوم، آنان تنها در خانه خویش او را یاری می رسانند. سعدبن معاذ👤 که متوجه ماجرا شد. گفت: گویا مقصودت ما هستیم! من از سوی انصار پاسخ می دهم. گویا تو به دستور خداوند از خانه ات بیرون آمدی، ما به تو ایمان آورده✋ و تصدیقت کرده ایم. و شهادت به درستی آیات قرآن داده ایم، با تو پیمان بسته ایم که اطاعت و فرمانبری تو کنیم، ای رسول خدا حرکت کن، اگر از دریا بگذری و در آن فرو روی، ما همراه تو خواهیم بود. تنها در اینجا بود که پرچم جنگ برافراشته شد. 🔹ادامه دارد... ✍بـرگرفته از کتاب: "تـاریخ سیاسی اسلام، ج1، ص473-493"، رسول جعفریان ۳۵ @marefatemahdavi