🔸وقتی ضارب علی را با چاقو زد ما پیکر غرق خونش رو به کناری کشیدیم، پیرمردی آمد و گفت خوب شد همین را می خواستی؟ به تو چه ربطی داشت؟ چرا دخالت کردی؟ 🔸علی با صدای ضعیفی گفت: 🔸حاج آقا فکر کردم دختر شماست، من از ناموس شما دفاع کردم. eitaa.com/marefat72