🔹جوان بودند پر از شور و حرف.
🔹 حرف های زیادی هم شنیده بودند تبلیغ دشمن علی بر ضد علی علیه السلام زیاد بود.
🔹 جوانان هم نه علی شناس بودند و نه کسی از فضائل علی علیه السلام برایشان گفته بود.
🔹 معترض بودند. در کوچه کنار هم جمع شده بودند که علی بن ابیطالب همراه چند نفر از یارانش از مقابلشان گذشت.
🔹جوان ها امام را با بی احترامی خطاب کردند.
🔹 امیرالمؤمنین بی حرفی گذشت. یاران آمدند پاسخ جوانها را بدهند اما امیر مومنان فرمود بگذرید....
🔹 گذشتند و یکی از یاران باقی ماند اما خطابش کرد که بیاید.
🔹آمد سرگشته واندوهگین.
🔹 امام پرسید چه شده؟
🔹 صورتش پر از شرم بود. سر پایین انداخت و گفت:
🔹 آقا دو تا از این جوانها پسران من اند.
🔹 آقا نه سرزنش کرد نه نصیحت. به دلِ یارش دل داد و فرمود:
می خواهی با آنها گفت وگو کنم؟
🔹مرد سرش را بی اختیار خودش و از روی تعجب بالا آورد.
می شود؟
🔹 و شد. مرد پسرانش را صدا زد. یکی اجابت کرد و آمد، آن دیگری ، نه.
🔹امام دلیر است. با صحبتی فکر و دل جوان را آرام کرد.
🔹آورده اند:
یکی در کربلا، در رکاب حسین. شربت شهادت نوشید. و دیگری در سپاه یزید......
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🔴 جوانی ات را در کنار علی علیه السلام اگر بگذرانی، مثل علی علیه السلام از کنار بدی ها می توانی بگذری!
🔴 پاسخ شبهه ها و انکارهای ذهنت، دلسردی ها و دل گرفتگی های روحت را از امام بگیر.
✅ پیش از آنکه تسلیم شوی و انکار کنی، به امام اصرار کن.
#پدر#امام_زمان
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━
@marefatmahdavi313
━━━⊰❀🌷❀⊱━━━