است که عده ای از طلاب شرکت کنند ولی امام امت فرموده بودند من اینها را نمی شناسم . شما شرکت نکنید و پس از اصرار شهید منتظری امام فرمودند : هر یک از دوستان من شرکت کند طردش می کنم!! اتفاقاً برخی از برادران به نهی امام اعتنا نکردند و بدون اطلاع و هماهنگی با هسته مرکزی برای شرکت به سوی پاریس رفتند که بعضی مدت 18روز در بازداشتگاه پاریس بسر بردند و برخی هم بدون موفقیت ، از سفر خویش گزارشی ارائه نکردند... آری رضایت و اراده امام در زندگی کسانی که در ارتباط با وی عمل می کردند تاثیر بسزایی داشت و او از کسانی بود که معصوم می فرماید : (ان لله رجالاً اذا ارادوا ارادالله) . خداوند متعال مردانی دارد که هرگاه اراده کنند وفق اراده و خواست آنان خدای منان اراده می کند .(همگام با خورشید ، تالیف آقای فردوسی پور، ص237 تا 245) توهین شریعتی به مطلق روحانیت طوری بوده که مورخ انقلاب اسلامی حضرت حجت الاسلام سید حمید روحانی که خود از شیفتگان شریعتی بود چنین نوشته است : من در آغاز خود از دوستداران شریعتی بودم اما بعداً به خاطر تعبدم نسبت به امام و سپس با پیروزی انقلاب و مسئولیت مرکز اسناد با مطالعه پرونده شریعتی! واقعیات را کاملاً فهمیدم ، در اینجا با وجود اصرار افراد جلسه ، ایشان ماهیت پرونده را فاش نکردند و گفتند : این را هنوز جایی نگفته ام و بگذارید فعلاً مخفی بماند . امام بعد از فوت آقای شریعتی حتی کلمه مرحوم را در مورد ایشان بکار نبرد و وقتی عده ای (که از جمله آنها آقای محتشمی بود و منهم در آن جلسه بودم) علت آن را از امام پرسیدند ، امام فرمودند : من اگر او را مسلم می دانستم لفظ مرحوم را به کار می بردم لکن من اصلاً او را مسلمان نمی دانم و در جایی دیگر فرموده بودند : اگر من از تمام خطاهای شریعتی بگذرم ، از اهانتهای او به علمای اسلام هرگز نخواهم گذشت و همواره دلم از او چرکین است .(خبرنامه شماره6 هفت دیماه1370 ص18) شریعتی به حدی بر ضد مطلق روحانیت اقدام کرد تا جایی که استاد شهید مرتضی مطهری چنین نوشته است : کوچکترین گناه این مرد (شریعتی) ، بدنام کردن روحانیت است . او همکاری روحانین با دستگاههای ظلم و زور علیه توده مردم را به صورت یک اصل کلی اجتماعی درآورد؟ مدعی شد که ملک و مالک و به تعبیر دیگر تیغ و طلا و تسبیح ، همیشه در کنار هم بوده و یک قصد داشته اند . این اصل معروف مارکس به عبارت بهتر مثلث معروف مارکس را که دین و دولت و سرمایه سه عامل همکار بر ضد خلقند و سه عامل از خود بیگانگی بشرند ، به صد زبان پیاده کرد ، منتها به جای دین ، روحانیت را گذاشت ، نتیجه اش این شد که جوان امروز به اهل علم به چشم بدتری از افسران امنیتی نگاه می کند و خدا می داند که اگر خداوند ارباب (ویکرون و یمکرالله و الله خیرالماکرین) در کمین او نبود او در ماموریت خارجش چه برسد روحانیت و اسلام می آورد ...(سیری در زندگانی استاد مطهری ص83 چاپ انتشارات صدرا)