محمدهادی ۲۰ روزه بود که گریه عجیبی میکرد. آن موقع در تهران تنها بودیم، خانوادهام نزدیکم نبودند و مادر هم تهران نبودند. زنگ زدم که: آقامهدی! بچه دارد عجیب گریه میکند. از وقتی که به دنیا آمده بود آرام بود و اصلاً گریه نمیکرد. آقامهدی همیشه میگفتند: چون من خدمت نظام را میکنم، خدا به این بچه آرامش داده است که بتوانی دست تنها به کارهایت برسی. آن روز به ایشان گفتم: بچه دارد گریه میکند و کاری از دستم برنمیآید. به من گفتند: گوشی را روی آیفون بگذار تا صدایش کنم و بچه پس از شنیدن صدای پدرش در آغوشم خوابید، بدون اینکه شیری بخورد یا لازم باشد تکانش بدهم.
🥀خاطره ای به یاد شهید مدافع حرم معزز مهدی نوروزی
💔راوی: همسر گرامی شهید
#شهدا_شر_منده_ایم
#مدیون_شهداییم
┅✿💠❀🇮🇷❀💠✿┅