•✵𖣔✨⊱سـلام‌بࢪابراهیـم⊰✨ 𖣔✵• نارنجک همه با رنگ پريده وسط اتاق را نگاه ميكردند. صحنه بســيار عجيبي بود. در حالی كه همه ما به گوشــه وكنار اتاق خزيده بوديم، ابراهيم روی نارنجك خوابيده بود! در همين حين مسئول آموزش وارد اتاق شد. با كلی معذرت خواهی گفت: خيلي شرمنده‌ام، اين نارنجك آموزشی بود، اشتباهی افتاد داخل اتاق! ابراهيم از روی نارنجك بلند شــد، در حالی كه تا آن موقع كه ســال اول جنگ بود، چنين اتفاقی برای هيچ يك از بچه‌ها نيفتاده بود. گوئی اين نارنجک آمده بود تا مردانگی ما را بسنجد. بعد از آن، ماجرای نارنجك، زبان به زبان بين بچه‌ها ميچرخيد. راوی: علی مقدم زنـدگۍنامھ‌شهیـد‌ابࢪاهیم‌هادۍ💜✨