و صاحب نشریه نوروز را به نامِ مرض جنون به دارالمجانین فرستادند!
کودتای 3 اسفند 1299 از بزنگاههای مهم تاریخ معاصر ایران است. این کودتا آغاز راهی بود که رضاخان را به قدرت رساند. نوشتارِ پیش رو در تلاش است تا دامنه اثراتِ کودتای 3 اسفند 1299 را فراختر در نظر بگیرد و به تأثیر آن بر رُکنِ چهارم دموکراسی، یعنی مطبوعات که در تکوین افکار عمومی بسیار مؤثرند، بپردازد.
رژیم کودتا هر چه به ثبات نزدیکتر میشد، بیشتر در مسیرِ توقیفِ مطبوعات قدم میگذاشت. روزنامه «طوفان» یکی از مهمترین روزنامههایی بود که حقگویی و طرفداری از ملت و حُریت را در دستور کار خود قرار داد و ازهمینرو دولت دست به توقیفِ آن زد. طوفان در سال دوم و پس از انتشار چهارمین شماره آن، در سال 1301 توقیف گردید. قبل از توقیفِ طوفان، جراید «حقیقت»، «شفق سرخ»، «عصر انقلاب» در تهران، و «راه نجات» در اصفهان، و «خراسان» در مشهد از طرفِ رئیس دولت توقیف گردید و در همین شماره، طوفان به توقیفِ آنها اعتراض کرد. بار دوم طوفان در این سال به دلیل اعتراض به قوام توقیف شد.
در کنارِ این توقیفها، در دوره کابینه سید ضیاء تعداد معدودی از مطبوعات پروانه انتشار گرفتند. نشریههایی همچون «جهان زنان»، «علم» و «اخلاق» از این دست نشریات بودند، اما دولت تلاش میکرد آنها را با خود همراه سازد و در صورت عدم همراهی، توقیف میشدند. یحیی سمیعیان (ریحان) از زمره کسانی بود که از دولت کودتا پروانه انتشار «نوروز» را گرفت و پس از دو شماره، نشریه وی توقیف شد و خودش به محبس افتاد. پس از چند روز که وی در زندان شهربانی به سر بُرد، به نامِ مرض جنون او را به دارالمجانین فرستادند. نشریه «استخر» (چاپ شیراز) نیز چنین روندی را تجربه کرد.
با تمام سختگیریها بر مطبوعات، دو عامل باعث میشد تا برخی از مطبوعات بتوانند بقا پیدا کنند: یکی مربوط به درگیریهای سیاسی بود؛ بهعنوان نمونه، سردار سپه میل داشت که بر ضد احمدشاه مقالاتی در جراید نوشته شود و همچنین میخواست تا دولتِ قوام را تضعیف و مطبوعات را به ضدیت با دولت تحریک کند. مخالفتِ حزب سوسیالیست که اقلیت مجلس را داشتند و جراید هوادار آنها به دولت فشار میآوردند، نیز در ماندگاری مطبوعات نقش داشتند. بدین ترتیب به جز چند روزنامه ضعیف که از طرف دولت و اکثریت مجلس مساعدت گرفته و از دولت حمایت میکردند، باقی جراید چه جراید منفعتطلب و چه جراید عصبانی که از اوضاع راضی نبودند و چه جراید مربوط به سفارتخانهها و احزاب تندرو، به دولت و مجلس و گاهی به سردار سپه و گاهی به احمدشاه حمله میکردند و بیشتر از همه روی حملات جراید به شخص قوام و دولت او بود.
دومین عامل ماندگاریِ مطبوعات آن بود که دولتِ کودتا بهخوبی از این مسئله آگاه بود که مطبوعات تأثیر عمیقی بر افکار عمومی میگذارند و بنابراین میتوان از آن در جهت منافع دولتِ کودتا بهره ُبرد؛ بهعنوانمثال، سیدضیاءالدین طباطبائی بهعنوان رئیسالوزرا اعلامیههای خود را در روزنامه «ایران» درج میکرد. روزنامه ایران از هنگامیکه جراید مرکز تعطیل و توقیف شدند تا سقوط کابینه سیدضیاء ــ که این تعطیلی باقی ماند، تمایل قدرت به استفاده از مطبوعات را برای همراه ساختنِ افکار عمومی با خود نشان میدهد. در این بازه زمانی فقط روزنامه ایران و چند روزنامه دیگر بودند که در اطراف بیانیه سیدضیاءالدین و اقدامات کابینه او شروع به قلمفرسایی کردند و بهاجبار از اعمال دولت، اعم از خوب و بد، تمجید نمودند. این روزنامهها تا آخر عُمر کابینه ناگزیر بودند به این رویه خود ادامه دهند. این سیاست بهرهبرداری از مطبوعات در سالهای بعد و در مسیرِ به دست گرفتن قدرت از جانبِ رضاخان نیز ادامه پیدا کرد؛ بهگونهای که نظامِ سانسور مؤثری برقرار شده بود؛ بدین معنا که تنها سخن مجاز تبلیغ ناسیونالیسم رسمی دولتی بود که بر یکپارچگی ملی، ضدیت با روحانیت و گرایش به تجدد و شکوه ایرانِ قبل از اسلام تأکید داشت.
بررسی سایه افکندنِ کودتای 1299 بر رُکنِ چهارم دموکراسی نشان میدهد که رژیم کودتا با دو استراتژی این رُکنِ را فلج کرده بود: اولین استراتژی، توقیف بود؛ توقیفِ مطبوعات و نشریههایی که در انتقاد از رژیم کودتا قلم میزدند. دومین استراتژی نشان میداد که رژیم کودتا نسبت به تأثیر مطبوعات بر افکار عمومی آگاه است؛ بنابراین به حمایت از مطبوعاتی همت گماشت که در ستایشِ این رژیم قلم میزدند.
منبع:
موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
iichs ir/News-8336/