📚 داستان‌هایی از دفاع‌ مقدس تک تيرانداز را صدا زدم؛ گفتم: «اوناهاش، اونجاست، بزنش!» اسلحه‌اش را برداشت، نشانه گرفت، نفسش را حبس كرد، ولی ناگهان اسلحه‌اش را پايين آورد! گفتم: «چرا نزدی؟» گفت: 《داشت آب می‌خورد.💦 💦 ا▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ 👆📷 جاده فاو - ام القصر اسفند ماه 1364 تک تیرانداز گردان 152 حضرت ابوالفضل العباس (؏) تیپ 32 انصارالحسین-- همدان