● مروری بر ایستادگی و غیرت حضرت آقا در زندان رژیم طاغوت (ساواک)
○ در کتاب شرح اسم آمده است:پاهایش را به تخت بستند. آن رو به رو، تازیانهها از سینه دیوار آویزان بودند. تفاوت آنها (شلاق ها) در قطرشان بود. از قطری برابر یک انگشت شروع و کلفت و کلفتتر میشدند. یکی از آنان تازیانهای برداشت و کف پایش را نشانه گرفت. شروع کرد به زدن. چند دقیقه؟ روشن نیست، اما از کت و کول افتاد و از زدن بازماند. دیگری آمد و شلاق را از او گرفت. آن قدر زد تا از نا افتاد. نفر سوم شلاق را گرفت. او هم از زدن خسته شد. و نفر چهارم. همه افراد آن اتاق امکان استراحت و نفس تازه کردن داشتند، جز آقای خامنهای. معظم له در بخشی از کتاب میفرمایند «در طول مدت شکنجه، یکی از آنها بالای سرم میآمد و از من میخواست تا از فلان کس یا از نهضت اسلامی بیزاری جویم. من قبول نمیکردم و آنها هم آن قدر مرا میزدند تا بیهوش میشدم.»
#راهپیمایی_دیدنی
#همه_می_آییم.
#پلیس_انقلابی