داستان عجیب مار و دختر جوان 🔹به ژست این خانم نگاه کنید. اون مار پایتون هم حیوون خونگی این خانم بودن که اینجوری صمیمی بغلش کرده. البته اول اینجوری نبوده. اولاش تو یه آکواریوم خاص از مارش نگه داری می‌کرده. بعد که دیده چقدر مارش گوگولی و دوست داشتنیه مارو تو خونه رها می‌کنه تا حدی که شبا میومده بغل خانم. 🔹بعد یه مدت میبینه که مارش چیزی نمیخوره (گویا غذاش مرغ و اینا بوده) و نوع حلقه زدنش هم فرق کرده. مثلا دور کمر خانم‌ حلقه میزده، سرش رو تا سر خانم بالا می‌برده دم رو هم تا انگشت پای خانم. این بنده خدا فکر می‌کنه مارش عاشق شده و کلی غش و ضعف میکنه واسش 🔹مارو می‌بره پیش دامپزشک میگه ببینید بچم چش شده طفلی. هیچی نمیخوره. دامپزشک هم یه بررسی می‌کنه و میگه سرکار خانم این مارتون چند وقته داره خودشو برای خوردن طعمه‌ی بزرگتر آماده می‌کنه. حتی اون حلقه زدن ها هم برای اندازه گیری و آمادگی‌ بیشتر بوده، هیچی دیگه خانم کپ می‌کنه 🔹خواستم بگم رفتارهای حیوون رو با زبان خودتون ترجمه نکنید. یهو کار دستتون میده 🇮🇷 اینجاست 👇 http://eitaa.com/joinchat/2273312768C3a2be2e04f